گنجور

 
مولانا

من پار بخورده‌ام شرابی

امسال چه مستم و خرابی

من پار ز آتشی گذشتم

امسال چرا شدم کبابی

من تشنه به آب جوی رفتم

ماهی دیدم میان آبی

شیران همه ماهتاب جویند

من شیرم و یار ماهتابی

از درد مپرس رنگ رخ بین

تا رنگ بگویدت جوابی

جانم مست است و تن خراب است

مستی است نشسته در خرابی

این هر دو چنین و دل چنینتر

کز غم چو خری است در خلابی

یک لحظه مشو ملول بشنو

تا باشدت از خدا ثوابی

 
 
 
گلها برای اندروید
غزل شمارهٔ ۲۷۳۸ به خوانش حسین رستگار
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۷۳۸ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

مجلس چو چراغ و تو چو آبی

وز آب چراغ را خرابی

خورشید بتافته‌ست بر جمع

رو تو ز میان که چون سحابی

بر خوان منشین که نیک خامی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه