یک قوصره پر دارم ز سخن
جان میشنود تو گوش مکن
دربند خودی زین سیر شدی
گیری سر خود ای بیسر و بن
چون مستمعان جمله بروند
گویم غم نو با یار کهن
کی سیر شود ماهی ز تری
یا تشنه حق از علم لدن
گر سیر شدند این مستمعان
جان میشنود از قرط اذن
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
یک قوصره پر دارم ز سخن
جان میشنود تو گوش مکن
دربند خودی زین سیر شدی
گیری سر خود ای بیسر و بن
چون مستمعان جمله بروند
گویم غم نو با یار کهن
کی سیر شود ماهی ز تری
یا تشنه حق از علم لدن
گر سیر شدند این مستمعان
جان میشنود از قرط اذن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افندس مسین کاغا یومیندن
کابیکینونین کالی زویمسن
عقل کل است او دیگرها بدن
سر این نکته روان بشنو ز من
گرنه موش دزد در انبان ماست
گندم اعمال چلساله کجاست؟
اول ای جان دفع شر موش کن
بعد از آن در جمع گندم جوش کن
ای سرو جهان بازآ، به چمن
تا سرو، رود در سجده چو من
با قد، و رخت مانند خجل
هم سرو سهی هم تازه سمن
مشتاق تواند با عجز و نیاز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.