گنجور

 
مولانا

عاشقی و آنگهانی نام و ننگ

او نشاید عشق را ده سنگ سنگ

گر ز هر چیزی بلنگی دور شو

راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ

مرگ اگر مرد است آید پیش من

تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ

من از او جانی برم بی‌رنگ و بو

او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ

جور و ظلم دوست را بر جان بنه

ور نخواهی پس صلای جنگ جنگ

گر نمی‌خواهی تراش صیقلش

باش چون آیینه پرزنگ زنگ

دست را بر چشم خود نه گو به چشم

چشم بگشا خیره منگر دنگ دنگ

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۳۲۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حکیم نزاری

نیست عاشق پای بند نام و ننگ

نام و ننگ عاشقان شیشه ست و سنگ

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
کمال خجندی

نارگی می جنبدم در تن چو چنگ

باشه آهنگم بمیهای چو زنگ

زاهدا رزق از ازل بنهاده اند

بر کف ما جام و در دست تو سنگ

نیست ما را در میان مال پدر

[...]

صوفی محمد هروی

گر بود با من به صلح و گر به جنگ

رو نگرداند دل از وی هیچ ... نگ

بعد ازین ناموس را یکسان کنم

راست ناید عشق چون با نام و ننگ

زاهدا دست از من مسکین بشو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه