ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس
زانک نیرزد کنون خون رهی یک لکیس
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جوست
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس
عاشقی آن صنم وانگه ترس کسی
یکدم و یکرنگ باش عاشق و آنگاه پیس
ای دل شکرستان از نمکش شور کن
آب ز کوثر بخور خاک درِ او بلیس
زود بشو لوح را ز ابجد این کاف و نون
آنگه ای دل بر او نقطه خالش نویس
ای حسد موج زن بحر سیاه آمدی
خشت گل تیرهای ز آب جهنم بخیس
شمس حق و دین کشید تیغ برون از نیام
ای خرد دوکسار تار خیالی بریس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این شعر به بیان شادی شاعر از وصال محبوب زیبای اوست. شاعر با استفاده از استعارههای مختلف، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق و کنشهای عاشقانه توصیف میکند. او از زیبایی غیرقابل وصف محبوب خود صحبت میکند. همچنین، شاعر به حسد نیز پرداخته و آنرا سزاوار رفتن به جهنم میداند.
ای سگ قصاب هجر و فراق، خون مرا خوش بلیس، زیرا اکنون جان بنده یک پول سیاه ارزش ندارد.
تمام گنجهای دو جهان در برابر زیبایی او یک ریال ارزش ندارد؛ برای یک پول سیاه حیف است که اینقدر چانه بزنی عزیزم!
عاشق آن بت زیبا بودن و آنگاه ترس؟ ای عاشق! راستگفتار باش و یکرنگ باش؛ (اگر این پند من عمل نکرد) آنگاه دورنگ و پیس باش.
ای عزیز، شکرستان را با نمک او ملاحت ببخش، آب از کوثر بخور و خاک آستانش را بلیس.
عجله کن و لوح تمرین و درس خود را از این حرف کاف و نون پاک کن و آنگاه نقطهی خال زیبای او را بر آن بنویس.
ای حسد، تو فقط امواج دریای سیاه را هستی؛ خشتی از گِل سیاه و تیره هستی (پس سزاوار تو این است که) در آب جهنم بخیسی و نرم شوی
شمس حق و دین، شمشیر از نیام کشید؛ ای خرد دوکسار تار خیالی بریس.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.