بخش ۲۷ - قصهٔ احد احد گفتن بلال در حر حجاز از محبت مصطفی علیهالسلام در آن چاشتگاهها کی خواجهاش از تعصب جهودی به شاخ خارش میزد پیش آفتاب حجاز و از زخم خون از تن بلال برمیجوشید ازو احد احد میجست بیقصد او چنانک از دردمندان دیگر ناله جهد بیقصد زیرا از درد عشق ممتلی بود اهتمام دفع درد خار را مدخل نبود همچون سحرهٔ فرعون و جرجیس و غیر هم لایعد و لا یحصی
تن فدای خار میکرد آن بلال
خواجهاش میزد برای گوشمال
که چرا تو یاد احمد میکنی
بندهٔ بد منکر دین منی
میزد اندر آفتابش او به خار
او احد میگفت بهر افتخار
تا که صدیق آن طرف بر میگذشت
آن احد گفتن به گوش او برفت
چشم او پر آب شد دل پر عنا
زان احد مییافت بوی آشنا
بعد از آن خلوت بدیدش پند داد
کز جهودان خفیه میدار اعتقاد
عالم السرست پنهان دار کام
گفت کردم توبه پیشت ای همام
روز دیگر از پگه صدیق تفت
آن طرف از بهر کاری میبرفت
باز احد بشنید و ضرب زخم خار
برفروزید از دلش سوز و شرار
باز پندش داد باز او توبه کرد
عشق آمد توبهٔ او را بخورد
توبه کردن زین نمط بسیار شد
عاقبت از توبه او بیزار شد
فاش کرد اسپرد تن را در بلا
کای محمد ای عدو توبهها
ای تن من وی رگ من پر ز تو
توبه را گنجا کجا باشد درو
توبه را زین پس ز دل بیرون کنم
از حیات خلد توبه چون کنم
عشق قهارست و من مقهور عشق
چون شکر شیرین شدم از شور عشق
برگ کاهم پیش تو ای تند باد
من چه دانم که کجا خواهم فتاد
گر هلالم گر بلالم میدوم
مقتدی آفتابت میشوم
ماه را با زفتی و زاری چه کار
در پی خورشید پوید سایهوار
با قضا هر کو قراری میدهد
ریشخند سبلت خود میکند
کاهبرگی پیش باد آنگه قرار
رستخیزی وانگهانی عزمکار
گربه در انبانم اندر دست عشق
یکدمی بالا و یکدم پست عشق
او همیگرداندم بر گرد سر
نه به زیر آرام دارم نه زبر
عاشقان در سیل تند افتادهاند
بر قضای عشق دل بنهادهاند
همچو سنگ آسیا اندر مدار
روز و شب گردان و نالان بیقرار
گردشش بر جوی جویان شاهدست
تا نگوید کس که آن جو راکدست
گر نمیبینی تو جو را در کمین
گردش دولاب گردونی ببین
چون قراری نیست گردون را ازو
ای دل اختروار آرامی مجو
گر زنی در شاخ دستی کی هلد
هر کجا پیوند سازی بسکلد
گر نمیبینی تو تدویر قدر
در عناصر جوشش و گردش نگر
زانک گردشهای آن خاشاک و کف
باشد از غلیان بحر با شرف
باد سرگردان ببین اندر خروش
پیش امرش موج دریا بین بجوش
آفتاب و ماه دو گاو خراس
گرد میگردند و میدارند پاس
اختران هم خانه خانه میدوند
مرکب هر سعد و نحسی میشوند
اختران چرخ گر دورند هی
وین حواست کاهلاند و سستپی
اختران چشم و گوش و هوش ما
شب کجااند و به بیداری کجا
گاه در سعد و وصال و دلخوشی
گاه در نحس فراق و بیهشی
ماه گردون چون درین گردیدنست
گاه تاریک و زمانی روشنست
گه بهار و صیف همچون شهد و شیر
گه سیاستگاه برف و زمهریر
چونک کلیات پیش او چو گوست
سخره و سجده کن چوگان اوست
تو که یک جزوی دلا زین صدهزار
چون نباشی پیش حکمش بیقرار
چون ستوری باش در حکم امیر
گه در آخر حبس گاهی در مسیر
چونک بر میخت ببندد بسته باش
چونک بگشاید برو بر جسته باش
آفتاب اندر فلک کژ میجهد
در سیهرویی خسوفش میدهد
کز ذنب پرهیز کن هین هوشدار
تا نگردی تو سیهرو دیگوار
ابر را هم تازیانهٔ آتشین
میزنندش کانچنان رو نه چنین
بر فلان وادی ببار این سو مبار
گوشمالش میدهد که گوش دار
عقل تو از آفتابی بیش نیست
اندر آن فکری که نهی آمد مَایست
کژ منه ای عقل تو هم گام خویش
تا نیاید آن خسوف رو به پیش
چون گنه کمتر بود نیم آفتاب
منکسف بینی و نیمی نورتاب
که به قدر جرم میگیرم ترا
این بود تقریر در داد و جزا
خواه نیک و خواه بد فاش و ستیر
بر همه اشیا سمیعیم و بصیر
زین گذر کن ای پدر نوروز شد
خلق از خلاق خوش پدفوز شد
باز آمد آب جان در جوی ما
باز آمد شاه ما در کوی ما
میخرامد بخت و دامن میکشد
نوبت توبه شکستن میزند
توبه را بار دگر سیلاب برد
فرصت آمد پاسبان را خواب برد
هر خماری مست گشت و باده خورد
رخت را امشب گرو خواهیم کرد
زان شراب لعل جان جانفزا
لعل اندر لعل اندر لعل ما
باز خرم گشت مجلس دلفروز
خیز دفع چشم بد اسپند سوز
نعرهٔ مستان خوش میآیدم
تا ابد جانا چنین میبایدم
نک هلالی با بلالی یار شد
زخم خار او را گل و گلزار شد
گر ز زخم خار تن غربال شد
جان و جسمم گلشن اقبال شد
تن به پیش زخم خار آن جهود
جان من مست و خراب آن ودود
بوی جانی سوی جانم میرسد
بوی یار مهربانم میرسد
از سوی معراج آمد مصطفی
بر بلالش حبذا لی حبذا
چونک صدیق از بلال دمدرست
این شنید از توبهٔ او دست شست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بلال، نهادی است که به عشق و علاقه نسبت به پیامبر اسلام، احمد (محمد) اشاره دارد. بلال تحت فشار خواجه خود قرار میگیرد که چرا او یاد احمد را میکند و مورد تنبیه قرار میگیرد. بلال به سختی دلبسته احمد است و هر بار پس از توبه، دوباره به عشق او بازمیگردد. در نهایت، او تصمیم میگیرد که توبه را فراموش کند و به عشق خود ادامه دهد. شعر نشاندهنده کشمکش بین عشق و دین و تأثیر عشق بر زندگی فرد است. بلال در نهایت سعی میکند از تعلقات دنیوی بگریزد و به عشق خود پاسخ دهد. هر چند توبهاش را میشکند، اما در عشقش احساس شادمانی و آزادی میکند. در پایان، او به عشق و دوستی بین خود و پیامبر اشاره میکند و تجربهای عمیق از عشق روحانی را بیان میکند.
هوش مصنوعی: بلال برای خوشنودی و محبت به خواجهاش، حاضر بود حتی جانش را فدای یک خار کند، در حالی که خواجهاش او را تنبیه میکرد.
هوش مصنوعی: چرا تو به یاد احمد هستی؟ در حالی که من بندهای نادان و منکر دین تو هستم.
هوش مصنوعی: او در برابر آفتاب به خار خود ضربه میزد و در این راستا به اهورامزدا افتخار میکرد.
هوش مصنوعی: زمانی که آدم صداقت و راستی را از کنار خود میگذرانید، در گوش او نام بزرگ و معنای الوهیت جاری شد.
هوش مصنوعی: چشم او از اشک پر شد و دلش پر از درد و اندوه گشت، از آن وجود (موجود) بوی آشنایی به مشامش رسید.
هوش مصنوعی: پس از آنکه او را تنها دید، به او نصیحت کرد که از یهودیان پنهانی دوری کند و به باورهای آنها اعتقاد نداشته باشد.
هوش مصنوعی: رازهای نهفته را در سینهام حفظ کن. من پیش تو عمل زشتی را ترک کردهام، ای همدم.
هوش مصنوعی: روزی دیگر، صدیق در تفت به سمت آن طرف میرفت تا کاری انجام دهد.
هوش مصنوعی: پرندهای دوباره صدای زخمهای دل را شنید که از درد و سوزش قلبش شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: او دوباره نصیحت شد و دوباره توبه کرد، اما عشق به توبهاش توجه نکرد و آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: توبه کردن از این رفتار بسیار انجام شد، اما در نهایت او از توبهاش خسته و ناامید شد.
هوش مصنوعی: سپس او به روشنی تن خود را در بلای سخت آشکار کرد؛ ای دشمن محمد، توبهها را فراموش کن.
هوش مصنوعی: ای جان من، ای رگ و ریشهام، تو در من جاری و حاضر هستی، بنابراین در من جایی برای توبه و پشیمانی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: از این پس تصمیم دارم که توبه را از دل خود بزدایم. حالا چگونه میتوانم از بهشت توبه خارج شوم؟
هوش مصنوعی: عشق نیروی قوی و بیرحمی است و من تحت تأثیر آن قرار گرفتهام، مانند شکر که به خاطر شور و هیجان عشق شیرین شدهام.
هوش مصنوعی: من در برابر تو همچون برگی هستم که در باد میرقصد، نمیدانم سرنوشت من به کجا خواهد رفت.
هوش مصنوعی: من هرگاه که به شکل هلال یا بلال درآیم، در پی تو میدوم و به سمت تو و نور تو میروم.
هوش مصنوعی: ماه نمیتواند با درخشش و زیبایی خود، در پی محبوبیت خورشید دویدن و خود را به آن برساند، مثل سایهای که به دنبال روشنایی میرود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دیگری وعدهای میدهد، در واقع به خودش میخندد و به او بیاعتنایی میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که انسان در برابر حوادث و تغییرات، مانند کاه و برگی است که به راحتی در باد جابهجا میشود. در لحظههای حساس زندگی، ممکن است ناگهان با موقعیتهای جدیدی مواجه شویم که ما را به تحرک وادار کند. در واقع، این وضعیتی است که آدمی ممکن است در آن به فکر کار و تلاش بیفتد، حتی اگر اوضاع قبلاً آرام بوده باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی احساسات متناقض در عشق را توصیف میکند. گربهای که در انبان است، نشانهای از حالت ناپایدار و پرچالش عشق است. گاهی اوقات عشق ما را شاد و سرزنده میکند و در لحظاتی دیگر دلگیر و ناامید. در واقع، لحظاتی از شادی و لحظاتی از ناامیدی از ویژگیهای طبیعی عشق به شمار میروند.
هوش مصنوعی: من او را به دور خودم میچرخانم، نه به حالت آرام زیر دارمش و نه به حالت تند و برتر.
هوش مصنوعی: عاشقان در مسیر عشق به شدت به پیش میروند و تمام وجود خود را به سرنوشت عشق سپردهاند.
هوش مصنوعی: مانند سنگی که در آسیاب به دور میچرخد، در جریان روز و شب به حرکت درآمدهای و همواره نالان و بیقرار هستی.
هوش مصنوعی: حرکت آب در جوی به ما نشان میدهد که زندگی همیشه در حال جریان است و هیچکس نمیتواند بگوید که این جریان متوقف شده است.
هوش مصنوعی: اگر جو را نمیبینی، به گردش این چرخ روزگار توجه کن که همواره در حال تغییر و تحول است.
هوش مصنوعی: از آنجا که هیچ ثباتی در دنیای بالا وجود ندارد، ای دل، نباید انتظار آرامش و سکون داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر دستوری را به روشنی و با دقت نباشد، نتیجهاش هرجا که سازنده باشد، بههم میریزد.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی تأثیر سرنوشت را در جریانات و تغییرات مشاهده کنی، به حرکتها و نوسانات توجه کن.
هوش مصنوعی: زیرا چرخشهای آن برگ و خاشاک، نتیجهی تلاطم و جوش و خروش دریا با عظمت است.
هوش مصنوعی: باد سرگردان را ببین که چگونه در حال وزیدن است و به دنبال دستوری، امواج دریا را به جوش و خروش درآورده است.
هوش مصنوعی: خورشید و ماه مانند دو گاو بزرگ در آسمان دور هم میچرخند و هر کدام مراقب یکدیگر و مسیر خود هستند.
هوش مصنوعی: ستارهها همانند انسانها به طور دائم در حال حرکت هستند و هر یک به نوبه خود میتوانند خوشی یا ناخوشی را به ارمغان آورند.
هوش مصنوعی: اگر ستارههای آسمان دور باشند، تو نباید کمکار و بیعزم باشی.
هوش مصنوعی: ستارهها در چشم و گوش و فکر ما شب کجا هستند و در زمان بیداری کجا میروند؟
هوش مصنوعی: گاهی در خوشی و متحد بودن با معشوق به سر میبریم و گاهی در غم دوری و بیحالی هستیم.
هوش مصنوعی: ماه در آسمان به گردش خود ادامه میدهد، گاهی وقتها در تاریکی قرار میگیرد و گاهی نیز نورانی و روشن میشود.
هوش مصنوعی: در برخی اوقات سال، بهار و تابستان به زیبایی و شیرینی شبیه هستند، اما در زمانهای دیگر، زمستان با سرما و برف میآید و فضای سردی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی که تمام چیزها در برابر او مانند خاک و پستی است، باید در برابر او سر تعظیم فرود آورد و با احترام به او نزدیک شد.
هوش مصنوعی: تو که یکی از افراد برجسته و باارزش هستی، اگر در این دنیای وسیع نباشی، چطور میتوانی در برابر تقدیر و سرنوشت آرامش داشته باشی؟
هوش مصنوعی: برخی اوقات مانند ستارهای در آسمان میدرخشی و مقام بلندی داری، و گاهی هم مانند کسی هستی که در زندان به سر میبرد و آزادیات محدود است.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی در موقعیتی قرار میگیرد و کارهایی را انجام میدهد، باید در آن لحظه توجه و دقت داشته باشد. اما زمانی که فرصتی پیش میآید و درها باز میشود، باید با شجاعت و اعتماد به نفس پیش برود و از آن فرصت بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان به شکل نامنظم و کج حرکت میکند و در نتیجه، سایهاش بر چهرهی تاریک ماه میافتد.
هوش مصنوعی: از خطاها پرهیز کن و مواظب باش تا مانند دیگ، بدشگون و بدبخت نشوی.
هوش مصنوعی: ابر را هم با گرمای آتشین میرانند، چون او به این شکل حرکت نمیکند.
هوش مصنوعی: در آن وادی خاص، باران ببار تا در این سمت کسی که خطایی کرده است، تنبیه شود و متوجه اشتباهاتش شود.
هوش مصنوعی: عقل تو بیشتر از یک آفتاب نیست، زیرا فکری که او را از خود دور کنی، بیفایده است.
هوش مصنوعی: ای عقل، از مسیر خود منحرف نشو تا آن کس که در سایه است، به جلو نیاید.
هوش مصنوعی: وقتی گناه کمتر باشد، نیمی از آفتاب را میتوان تاریک دید و نیمی دیگر را روشن.
هوش مصنوعی: من به اندازهی گناهت تو را مجازات میکنم، این همان چیزی است که در مورد قضاوت و پاداش گفته میشود.
هوش مصنوعی: چه خوب و چه بد، ما را در همه چیز میتوان شنید و دید.
هوش مصنوعی: ای پدر، اکنون نوروز فرارسیده و مردم از آفریننده خویش خوشحال و شادمان شدهاند.
هوش مصنوعی: آب حیات دوباره به جوی ما بازگشته و پادشاه ما دوباره به محله ما آمده است.
هوش مصنوعی: بخت و اقبال در حال میچرخد و فرصتی برای شکستن عهد و پیمان به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: فرصت برای توبه دوباره از دست رفته و در این میان مراقبتی که باید وجود میداشت، از بین رفته است.
هوش مصنوعی: امشب همه در حال شیدایی و نشئگی هستند و ما هم تصمیم داریم که لباسمان را به کسی بسپاریم.
هوش مصنوعی: از آن شراب قرمز که جان را شاداب میکند، لعل که در میان لعلها میدرخشد.
هوش مصنوعی: مجلس شاداب و زیبا دوباره سرزنده شده است. از چشم زخم دوری کن و دلت را با دود اسپند پاکسازی کن.
هوش مصنوعی: من تا ابد صدای شاد و سرخوشی را دوست دارم، ای عزیز، زیرا این حالت طبیعی من است.
هوش مصنوعی: نک هلالی به عشق بلالی دلبسته شد و زخم رنجی که داشت، به زیبایی و سرسبزی بدل گشت.
هوش مصنوعی: اگر در اثر زخمهایی که از خارها به من رسیده، جسم و جانم به آشتی و آرامش دست یافته، به مانند باغی پرثمر و مناسب شده است.
هوش مصنوعی: به خودم زخم خار آن یهودی را تحمل میکنم، زیرا جان من به خاطر آن معشوقه خراب و پریشان است.
هوش مصنوعی: بوی وجودی دلنشین و آرامشبخش به من میرسد، بوی کسی که در زندگیام بسیار مهربان است، به مشامم میخورد.
هوش مصنوعی: پیامبر بزرگوار اسلام به بلال، مؤذن معروف، اشاره میکند و از او به خوبی یاد میکند. او به بلال میگوید که چقدر او را دوست دارد و از او قدردانی میکند. این نشاندهندهی محبت و احترام پیامبر به بلال و مقام او در جامعه مسلمانان است.
هوش مصنوعی: وقتی صدیق از بلال خبری دربارهٔ توبهاش شنید، از او روی گرداند و از او دست کشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.