گنجور

 
مولانا

سوی مکه شیخ امت بایزید

از برای حج و عمره می‌دوید

او به هر شهری که رفتی از نخست

مر عزیزان را بکردی بازجست

گرد می‌گشتی که اندر شهر کیست

کو بر ارکان بصیرت متکیست

گفت حق اندر سفر هر جا روی

باید اول طالب مردی شوی

قصد گنجی کن که این سود و زیان

در تبع آید تو آن را فرع دان

هر که کارد قصد گندم باشدش

کاه خود اندر تبع می‌آیدش

کَه بکاری بر نیاید گندمی

مردمی جو مردمی جو مردمی

قصد کعبه کن چو وقت حج بود

چونک رفتی مکه هم دیده شود

قصد در معراج دید دوست بود

درتبع عرش و ملایک هم نمود