گفت قاضی مفلسی را وا نما
گفت اینک اهل زندانت گوا
گفت ایشان متهم باشند چون
میگریزند از تو میگریند خون
وز تو میخواهند هم تا وارهند
زین غرض باطل گواهی میدهند
جمله اهل محکمه گفتند ما
هم بر ادبار و بر افلاسش گوا
هر که را پرسید قاضی حال او
گفت مولا دست ازین مفلس بشو
گفت قاضی کهش بگردانید فاش
گرد شهر این مفلس است و بس قلاش
کو بهکو او را منادیها زنید
طبل افلاسش عیان هر جا زنید
هیچ کس نسیه بنفروشد بدو
قرض ندهد هیچ کس او را تسو
هر که دعوی آرَدَش اینجا بهفن
بیش زندانش نخواهم کرد من
پیش من افلاس او ثابت شدهست
نقد و کالا نیستش چیزی بهدست
آدمی در حبس دنیا زآن بود
تا بوَد کهافلاس او ثابت شود
مفلسیِ دیو را یزدان ما
هم منادی کرد در قرآن ما
کاو دغا و مفلس است و بد سخن
هیچ با او شرکت و سودا مکن
ور کنی او را بهانه آوری
مفلس است او، صرفه از وی کی بری؟
حاضر آوردند چون فتنه فروخت
اشتر کُردی که هیزم میفروخت
کُرد بیچاره بسی فریاد کرد
هم موکل را به دانگی شاد کرد
اشترش بردند از هنگام چاشت
تا شب و افغان او سودی نداشت
بر شتر بنشست آن قحط گران
صاحب اشتر پی اشتر دوان
سو به سو و کو به کو میتاختند
تا همه شهرش عیان بشناختند
پیش هر حمام و هر بازارگه
کرده مردم جمله در شکلش نگه
دَه منادیگر بلند آوازیان
ترک و کرد و رومیان و تازیان
مفلس است این و ندارد هیچ چیز
قرض تا ندهد کس او را یک پشیز
ظاهر و باطن ندارد حبهای
مفلسی قلبی دغایی دبهای
هان و هان با او حریفی کم کنید
چونک گاو آرد گره محکم کنید
ور بهحکم آرید این پژمرده را
من نخواهم کرد زندان مرده را
خوشدَمست او و گلویش بس فراخ
با شِعار نو دِثار شاخ شاخ
گر بپوشد بهر مکر آن جامه را
عاریهست آن تا فریبد عامه را
حرف حکمت بر زبان ناحکیم
حلههای عاریت دان ای سلیم
گرچه دزدی حلهای پوشیده است
دست تو چون گیرد آن ببریدهدست
چون شبانه از شتر آمد به زیر
کُرد گفتش منزلم دورست و دیر
بر نشستی اشترم را از پگاه
جو رها کردم کم از اخراج کاه
گفت تا اکنون چه میکردیم پس؟!
هوش تو کو؟ نیست اندر خانه کس؟
طبل افلاسم به چرخ سابعه
رفت و تو نشنیدهای بد واقعه
گوش تو پر بودهاست از طمْعِ خام
پس طمَع کر میکند کور ای غلام
تا کلوخ و سنگ بشنید این بیان
مفلسست و مفلسست این قلتبان
تا به شب گفتند و در صاحب شتر
بر نزد کاو از طمع پر بود پر
هست بر سمع و بصر مُهر خدا
در حجب بس صورتست و بس صدا
آنچ او خواهد رساند آن به چشم
از جمال و از کمال و از کرشم
و آنچ او خواهد رساند آن به گوش
از سماع و از بشارت وز خروش
کون پر چارهست، هیچت چاره نی
تا که نگشاید خدایت روزنی
گرچه تو هستی کنون غافل از آن
وقت حاجت حق کند آن را عیان
گفت پیغامبر که یزدان مجید
از پی هر درد درمان آفرید
لیک زان درمان نبینی رنگ و بو
بهر درد خویش بی فرمان او
چشم را ای چارهجو در لامکان
هین بنه چون چشم کشته سوی جان
این جهان از بی جهت پیدا شدهست
که ز بیجایی جهان را جا شدهست
باز گرد از هست سوی نیستی
طالب ربی و ربانیستی
جای دخلست این عدم از وی مرم
جای خرجست این وجود بیش و کم
کارگاه صنع حق چون نیستیست
جز معطل در جهانِ هست کیست؟
یاد ده ما را سخنهای دقیق
که ترا رحم آورد آن ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم ز تو
ایمنی از تو مهابت هم ز تو
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی
گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگریها کار تست
این چنین اکسیرها اسرار تست
آب را و خاک را بر هم زدی
ز آب و گل نقش تن آدم زدی
نسبتش دادی و جفت و خال و عم
با هزار اندیشه و شادی و غم
باز بعضی را رهایی دادهای
زین غم و شادی جدایی دادهای
بردهای از خویش و پیوند و سرشت
کردهای در چشم او هر خوب زشت
هر چه محسوس است او رد میکند
وانچ ناپیداست مسند میکند
عشق او پیدا و معشوقش نهان
یار بیرون فتنهٔ او در جهان
این رها کن عشقهای صورتی
نیست بر صورت نه بر روی ستی
آنچ معشوقست صورت نیست آن
خواه عشق این جهان خواه آن جهان
آنچ بر صورت تو عاشق گشتهای
چون برون شد جان چرایش هشتهای؟
صورتش بر جاست این سیری ز چیست؟
عاشقا وا جو که معشوق تو کیست؟
آنچ محسوسست اگر معشوقه است
عاشقستی هر که او را حس هست
چون وفا آن عشق افزون میکند
کی وفا صورت دگرگون میکند؟
پرتو خورشید بر دیوار تافت
تابش عاریتی دیوار یافت
بر کلوخی دل چه بندی ای سلیم؟!
وا طلب اصلی که تابد او مقیم
ای که تو هم عاشقی بر عقل خویش
خویش بر صورتپرستان دیده بیش
پرتو عقلست آن بر حس تو
عاریت میدان ذهب بر مس تو
چون زراندودست خوبی در بشر
ورنه چون شد شاهد تَر پیرهخر؟
چون فرشته بود همچون دیو شد
کان ملاحت اندرو عاریه بد
اندک اندک میستانند آن جمال
اندک اندک خشک میگردد نهال
رو نعمره ننکسه بخوان
دل طلب کن دل منه بر استخوان
کآن جمال دل جمال باقی است
دولتش از آب حیوان ساقی است
خود هم او آبست و هم ساقی و مست
هر سه یک شد چون طلسم تو شکست
آن یکی را تو ندانی از قیاس
بندگی کن، ژاژ کم خا ناشناس
معنی تو صورتست و عاریت
بر مناسب شادی و بر قافیت
معنی آن باشد که بستاند ترا
بی نیاز از نقش گرداند ترا
معنی آن نبود که کور و کر کند
مرد را بر نقش عاشقتر کند
کور را قسمت خیال غمفزاست
بهرهٔ چشم این خیالاتِ فناست
حرف قرآن را ضریران معدنند
خر نبینند و به پالان بر زنند
چون تو بینایی پی خر رو که جَست
چند پالاندوزی ای پالانپرست؟!
خر چو هست آید یقین پالان ترا
کم نگردد نان، چو باشد جان ترا
پشت خر دکان و مال و مکسب است
دُر قلبت مایهٔ صد قالب است
خر برهنه بر نشین ای بوالفضول
خر برهنه نی که راکب شد رسول
النبی قد رکب معروریا
والنبی قیل سافر ماشیا
شد خر نفس تو، بر میخیش بند
چند بگریزد ز کار و بار چند؟
بار صبر و شکر او را بردنیست
خواه در صد سال و خواهی سی و بیست
هیچ وازر وزر غیری بر نداشت
هیچ کس ندرود تا چیزی نکاشت
طمع خامست آن مخور خام ای پسر
خام خوردن علت آرد در بشر
کان فلانی یافت گنجی ناگهان
من همان خواهم مه کار و مه دکان
کار بختست آن و آن هم نادرست
کسب باید کرد تا تن قادرست
کسب کردن گنج را مانع کی است؟
پا مکش از کار آن خود در پی است
تا نگردی تو گرفتارِ اگر
که اگر این کردمی یا آن دگر
کز اگر گفتن رسول با وفاق
منع کرد و گفت آن هست از نفاق
کان منافق در اگر گفتن بمرد
وز اگر گفتن به جز حسرت نبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان مشکلات و مصیبتهای یک مفلس (فقیر) میپردازد و از زبان قاضی روایت میشود. قاضی از دیگران میخواهد که وضعیت این مفلس را برایش توضیح دهند و به شکایتهای او گوش دهد. افراد حاضر در جلسه قضاوت، مفلس را به دلیل فقر و نداشتن مال و سرمایه، متهم میدانند و او را از خود طرد میکنند.
قاضی به وضوح میگوید که هیچ کسی حاضر به همکاری با او نیست و کسی به او قرض نمیدهد، بلکه او را به عنوان فردی که با وجود ظاهری خوب و رفتاری فریبنده، فقیر و بیچیز است، میشناسند. در ادامه، قاضی به تأکید بر این نکته میپردازد که مفلس کسی است که رنج و زحمت زندگیاش از فقر و بدبختی ناشی میشود و بصیرت الهی به او نشان میدهد که حقی بر دیگران ندارد.
متن همچنین به مسائل معنوی و عمیقتری اشاره دارد و به وجود نداشتن تعلقات دنیوی و توجه به وجود خداوند ور میپردازد. در نهایت، تأکید میشود که انسان باید به دنبال حقیقت و معنای عمیق زندگی باشد و از طمع و ناپسندیهای دنیوی دوری کند. در کل، این متن فرمانهایی درباره فقر، فریبکاری و جستجوی حقیقت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: قاضی به شخصی که فقیر و بیپول بود، گفت: «این افراد که در زندان تو هستند، درست است؟»
هوش مصنوعی: آنها میگویند که متهم هستند، زیرا وقتی از تو دور میشوند، گویی که اشک و خون میریزند.
هوش مصنوعی: از تو میخواهند که به خاطر این هدف بیاساس شهادت بدهی و بر این موضوع تأیید کن.
هوش مصنوعی: تمام کسانی که در دادگاه حاضر بودند، اعلام کردند که ما نیز بر رسوایی و بیچارگی او شاهد هستیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که قاضی حال او را پرسید، گفت: "آقای من، از این تهیدست (مفلس) دوری کن."
هوش مصنوعی: قاضی گفت: باید شهر را بگردانید و به همه نشان دهید که این شخص جز یک آدم بیچیز و بیپول چیزی نیست.
هوش مصنوعی: او را به هر جا که میروید صدا بزنید؛ صدای فقر او در هر سمتی به وضوح به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: هیچکس به او اعتبار نمیدهد و هیچکس به او قرض نمیکند. او در نزد دیگران ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که ادعایی دربارهاش داشته باشد، من او را به خاطر این ادعا به زندان نخواهم انداخت.
هوش مصنوعی: وضعیت فقر او برای من روشن است؛ او چیز قابل ارزشی ندارد و نه پولی در اختیارش است و نه کالایی.
هوش مصنوعی: انسان به خاطر محدودیتهای زندگی دنیا در اینجا قرار دارد تا بتواند فقر و نیازمندیاش را به وضوح درک کند.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ در قرآن ما، فقر و تباهی دیوان را به همه گوشزد کرده و اعلام کرده است.
هوش مصنوعی: او آدم دغل و بیپول و بدزبانی است، پس هیچگونه همکاری و معاملهای با او نکن.
هوش مصنوعی: اگر بهانهجویی را پیشه کنی، او در حقیقت تهیدست است و بیفایده. پس چطور میتوانی از او سود ببری؟
هوش مصنوعی: زمانی که مشکلات و فتنهها کاهش یافت، فردی از کردها که هیزم میفروخت، به میدان آمد.
هوش مصنوعی: مرد کُرد بیچاره خیلی کمک خواسته و فریاد زده، او توانسته است همسایه خود را خوشحال کند.
هوش مصنوعی: شتر را از صبح زود برداشتند و تا شب در حال حرکت بود، ولی صدای او هیچ کمکی به او نکرد.
هوش مصنوعی: آن شخصی که در دوران قحطی و کمبود مواد غذایی به شتر نشسته است، در پی شترش میدود.
هوش مصنوعی: همه جا را در جستجوی او میگشتند و تلاش میکردند تا تمامی مردم شهر او را بشناسند و از وجودش آگاه شوند.
هوش مصنوعی: مردم همیشه در جاهایی مثل حمام و بازار به شکل و ظاهری که دارند توجه میکنند و به همدیگر نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: ده منادیگری که صدای بلندی دارد، به صدای مردم ترک، کرد، رومی و عرب اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این فرد بسیار فقیر است و هیچ وسیلهای ندارد، بهطوری که حتی نمیتواند از دیگران قرض بگیرد؛ چون هیچکس حاضر نیست به او حتی یک سکه کوچک هم قرض دهد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در این دنیا نمیتواند به ظاهر و باطن تقسیم شود، چون دلهای ضعیف و فقیر مانند ظرفی خالی هستند که چیزی در آنها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به دوستان و همراهانتان گوشزد کنید که با او به طور متعادل و با احتیاط رفتار کنند، زیرا او قدرت و تأثیر زیادی دارد و ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند. پس بهتر است با تدبیر و برنامهریزی پیش بروید.
هوش مصنوعی: اگر این پژمرده را به حکم وادارید، من هرگز زندان مرده را نخواهم پذیرفت.
شِعار جامهی میانی است و لباسی که در زیر دِثار و بر روی جامهی زیرین برتن کنند. و دثار جامهی رویین یا زبرین است. بیت یعنی: آدمی چربزبان و خوشدَم است و توانا در سخنگویی و لباسهای نو و فاخر میپوشد.
لباسهایش عاریه است تا مردم را با ظاهری باتجمل بفریبد. (که به او قرض و وام دهند)
سخن حکمت و راستی را هم بر زبان شخص ناحکیم و ناراست همچون آن زیورها و لباسهای عاریتی بدان. (که برای فریب است)
هوش مصنوعی: اگرچه دزد در لباسی مخفی به سر میبرد، اما وقتی به دام بیفتد، دستش در میماند.
هوش مصنوعی: شخصی در پی سفر با شتر به منزل میرسد و به یکی از افراد محلی میگوید که مسیرش طولانی و به منزلش دیر رسیده است.
هوش مصنوعی: در صبح زود، شترم را رها کردم و به سمت یک جوی رفتم. این کارم چیزی کمتر از بیرون راندن کاه نبود.
هوش مصنوعی: این عبارت اشاره دارد به اینکه شخصی از دیگران میپرسد که در گذشته چه کار میکردند و از آنها میخواهد که به یاد بیاورند هوش و عقل خود را به کجا بردهاند. در واقع، سوال میکند که آیا کسی در خانه آنها وجود ندارد که به این موضوع بپردازد و فکر کند.
هوش مصنوعی: طبل افلاسم به دور هفتم چرخ رفت و تو از این حادثه خبر نداری.
هوش مصنوعی: گوش تو از آرزوهای بیاساس پر شده است، بنابراین طمع تو را کور میکند، ای جوان.
هوش مصنوعی: این سخن را سنگ و خاک شنیدند و فهمیدند که این گفتار، از شخصی بیخود و بیپول است و او ناقصالخلقه است.
هوش مصنوعی: تا شب فرا رسید و کسانی دربارهی صاحب شتر صحبت کردند، او که از طمع و欲 شتر خود را پر از امید میدید.
هوش مصنوعی: خداوند در دنیای پیرامون ما نشانههایی دارد که از طریق گوش و چشم قابل درک است. اما این نشانهها در پشت حجابها و پوشیدهگیها قرار دارند و تنها ظاهری هستند که ما میتوانیم ببینیم و بشنویم.
هوش مصنوعی: آنچه که او خواسته است، به واسطه زیبایی و کمال و جذابیتی که دارد، به چشم خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر چه او بخواهد، به گوشها خواهد رسید؛ چه از طریق شنیدنیهای خوش و بشارتها، و چه از طریق صداهای بلند و پرخروش.
هوش مصنوعی: در زندگی، همه چیز به نوعی راهحل دارد، اما تو هیچ راهحلی نداری تا زمانی که خدایت به تو نوری دهد و مشکلاتت را حل کند.
هوش مصنوعی: اگرچه اکنون تو از نیازهای خود بیخبر هستی، اما در زمان مناسب، نیازهای تو به وضوح نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود که خداوند بلندمرتبه برای هر بیماری و دردی، درمانی را خلق کرده است.
هوش مصنوعی: اما در درمان، رنگ و بویی نمیبینی؛ زیرا برای درد خود به فرمان او نیاز داری.
هوش مصنوعی: ای چشم، تو که در جستجوی راه حل هستی، در جایی که هیچ مکان مشخصی وجود ندارد، نگاهی به دور دست بینداز. مانند چشمی که منتظر جان خود است، به سمت آن سو حرکت کن.
هوش مصنوعی: این جهان بدون دلیل مشخصی به وجود آمده است و به همین دلیل مکانی برای خود پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: به خودت برگرد و از دنیای وجود به سوی عدم برو، زیرا در جستجوی پروردگار هستی و به خداوند مرتبطی.
هوش مصنوعی: این وجود که داریم، به نوعی خرج و هزینههایی را به ما تحمیل میکند، در حالی که عدم و نبودن، جا برای دخل و دریافت دارد. به عبارتی، وجود ما با تمام خوبیها و بدیهایش، بیشتر بر روی هزینه و محدودیتها تأکید دارد، در حالی که عدم میتواند فرصتی برای دریافت و گنجایش داشته باشد.
هوش مصنوعی: کارگاه آفرینش خداوند مانند نیستی است، پس در دنیای وجود چه کسی در انتظار است؟
هوش مصنوعی: به ما یاد بده که چطور با دقت صحبت کنیم، زیرا این باعث میشود که تو نیز به ما رحم کنی، ای رفیق.
هوش مصنوعی: دعا و خواستهام از تو پذیرفته میشود و از تو احساس امنیت دارم؛ همچنین از تو ترسی نمیکنم.
هوش مصنوعی: اگر اظهارنظر نادرستی کردهایم، تو آن را اصلاح کن. تو مصلحی هستی، ای سلطان کلام.
هوش مصنوعی: تو جادویی در دست داری که میتوانی هر چیزی را به چیزی دیگر تبدیل کنی، حتی اگر مسیر آن پر از مشکلات و سختیها باشد.
هوش مصنوعی: اینگونه کارهای میناگری از تو سر میزند و اینگونه اکسیرها راز وجود تو هستند.
هوش مصنوعی: تو با هم زدن آب و خاک، شکل و نقش بدن انسان را خلق کردی.
هوش مصنوعی: او را به خانواده و دوستی و آثارش رابطه دادی، با هزاران فکر و احساس شاد و غمگین.
هوش مصنوعی: تو برخی از مردم را از درد و رنج رها کردهای و به آنها شادی بخشیدهای تا از غم جدایی دور شوند.
هوش مصنوعی: تو به دلیل وابستگی و عشق به خود، در چشم او هر خوبی را زشت کردهای.
هوش مصنوعی: هر چیز محسوس و قابل مشاهده را کنار میگذارد و آنچه که پنهان و ناپیداست را در جایگاه و مقام خاصی قرار میدهد.
هوش مصنوعی: عشق او آشکار است، اما محبوبش پنهان است؛ یار من در همهی دنیا سبب هیجان و آشفتگی است.
هوش مصنوعی: این عشقها را رها کن، زیرا آنچه که در ظاهر به چشم میآید، واقعی نیست و چیزی فراتر از ظواهر است.
هوش مصنوعی: آنچه محبوب است، فقط ظاهر نیست؛ چه در این دنیا باشد و چه در آن دنیا.
هوش مصنوعی: عشق تو چه تاثیری بر چهرهات گذاشته است که وقتی جانت از بدنت خارج میشود، هنوز هم بر آن عشق و شوق باقی ماندهای؟
هوش مصنوعی: این زیبایی که میبینی از کجا ناشی میشود؟ ای عاشق، به خودت بیاندیش که محبوب تو چه کسی است؟
هوش مصنوعی: هر کسی که توانایی احساس کردن معشوق را دارد، خود به نوعی در عشق غرق است.
هوش مصنوعی: وقتی که وفای عشق بیشتر میشود، آیا وفا میتواند شکلی دیگر به خود بگیرد؟
هوش مصنوعی: تابش خورشید بر دیوار به صورت درخشان و زیبایی خود را نمایان میکند و این نور به دیوار زندگی و انرژی میبخشد.
هوش مصنوعی: ای سلیم، چرا دل خود را به یک کلوخ بستهای؟! باید به دنبال حقیقتی باشی که زندگی را در خود دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که تو نیز عاشق هستی، بر عقل خود توجه کن و بیشتر به چهرهپرستان نگاه نکن.
هوش مصنوعی: نور عقل همچون ضیایی است که بر احساسات تو میتابد و باید بدان توجه کنی که این نور ارزشمند نباید به صورت موقتی و وامدار در نظر گرفته شود، همانگونه که طلا بر مس نمیتواند واقعی و ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: خوبی در انسان مانند زر طلا است که زیبایی و ارزش نهایی دارد، اما اگر این خوبی نباشد، چگونه میتوان پذیرفت که چهرهاش مانند شاهد زیبایی جلوهگر باشد؟
هوش مصنوعی: اگر چه او مانند فرشته بود، اما به شکل دیو درآمد، زیرا زیبایی و جذابیتش از او گرفته شده بود.
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج زیبایی را میگیرند و به همین میزان، درخت نیز به تدریج خشک میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به یک وضعیت خاص اشاره میکند که در آن دل و روح افراد به حالت تنهایی و فشردگی درآمدهاند. او از خواندن و درخواستی از دلش صحبت میکند که باید بر مشکلات و دردهایی که به وجود آمده، غلبه کند. انگار که در این وضعیت، صرفاً با استخوانهای خود زندگی میکند و خبری از شادی و زندگی واقعی نیست. این تصویر به نوعی نشاندهنده یأس و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: این زیبایی دل، زیبایی دائمی است و حکومت او از آب حیات ساقی نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: او خود هم حامل عواطف و احساسات است، هم نوشیدنی را مینوشاند و هم در حال نشئه و مستی است. این سه حالت در او یکی شدهاند، مانند زمانی که طلسمی شکسته میشود و همه چیز به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که اگر کسی را خوب نمیشناسی و نمیدانی چه ویژگیهایی دارد، بهتر است که در برخورد با او احتیاط کنی و در قضاوتهای خود جانب احتیاط را رعایت کنی. به عبارت دیگر، بیشتر از حد نیاز در موردش قضاوت نکن و با احتیاط رفتار کن.
هوش مصنوعی: تو جلوهای از زیبایی هستی و این زیبایی بهطور موقتی و برای خوشحالی و لذت ماست.
هوش مصنوعی: بیت بیان میکند که کسی تو را به گونهای از خود بینیاز میکند که دیگر نیازی به ظواهر و جلوههای دنیا نداشته باشی. او تو را به حالتی میرساند که در عمق وجودت احساس کمال و آرامش کنی و از دنیای ظاهری دور شوی.
هوش مصنوعی: معنی این جمله این است که عشق و محبت، فرد را به گونهای مجذوب و فریبنده میکند که حتی اگر او نتواند درست ببیند یا بشنود، بیشتر به آن عشق تمایل پیدا میکند. به عبارتی عشق توانایی خاصی دارد که بر احساسات و نوع نگرش انسان تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: آن که نابینا است، تنها بخش خیال او غمانگیز است و لذت بینایی که او ندارد، به این خیالات ناپایدار تعلق دارد.
هوش مصنوعی: آدمهای نادان و کور به حقیقتهای عمیق قرآن دسترسی ندارند و فقط به ظواهر آن توجه میکنند و در نتیجه، به بهترین شکل بهرهبرداری نمیکنند.
هوش مصنوعی: وقتی تو به تماشای خر میپردازی، به یاد داشته باش که چه تعداد پالاندوزی با مهارتهای خاص خود وجود دارد. ای کسی که به دنبال زیبایی ظاهری هستی!
هوش مصنوعی: هرگاه که کاروانی با بار و بنه به راه بیفتد، به یقین بار آن کم نمیشود. همچنین، وقتی انسانی زندگی دارد، باید به نیازهای خود توجه کند و از امکانات بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: پشت چهارپای خود، انواع فروشگاهها و داراییها وجود دارد و ارزش واقعی تو، در عمق قلبت نهفته است، که میتواند در زندگیات تأثیرات زیادی ایجاد کند.
هوش مصنوعی: برهنه نشستن بر روی خر، کاری است که انجامش میتواند بیمورد و بیفایده باشد. تو از این کار بیفایده دست بردار، چرا که راکب واقعی و محترمی که پیامآور است بر روی خر نشسته است.
هوش مصنوعی: پیامبری بر مرکب سوار شده و در مورد او گفته شده که پیاده سفر کرده است.
هوش مصنوعی: نفس تو مانند یک خر است که به میخی بند شده و از کار و بارش فرار میکند. چند بار میتواند از مسئولیتها و امور زندگی بگریزد؟
هوش مصنوعی: مدت زمان برداشتن سختیها و نشان دادن شکر و صبر نسبت به او بستگی ندارد و میتواند حتی در طول صد سال یا سی سال و بیست روز نیز طول بکشد.
هوش مصنوعی: هیچ کس بدون تلاش و سختی چیزی به دست نمیآورد و هر کسی باید خود بکوشد تا به成果 برسد.
هوش مصنوعی: به تو هشدار میدهند که به آرزوهای بیجا و بیهوده خود دل نبند. جوانی که با آرزوهای ناپخته به زندگی نگاه میکند، دچار مشکلات و سختیهایی خواهد شد که ریشه در همین طمعهای بیفایده دارد.
هوش مصنوعی: یک فرد ناگهان به گنجی دست پیدا کرد، من هم آرزو دارم که همین طور به موفقیت و ثروت برسم.
هوش مصنوعی: سرنوشت و شانس به تنهائی کافی نیست، بلکه باید تلاش و کار کرد تا به قدرت و توان لازم دست یافت.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی نمیتواند مانع از به دست آوردن ثروت شود، فقط باید از تلاشت دست نکشی و همواره در پی کار و هدف خود باشی.
هوش مصنوعی: اگر تو به تردید و گمان بیفتی و گرفتار عقاید و پرسشهای اینچنینی بشوی، هرگز نمیتوانی به تجربه و دستاوردهای جدید دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر پیامبر با همدلی و توافق چیزی را نهی کند، باید دانست که این کار از نفاق و دورویی است.
هوش مصنوعی: منافق زمانی که از خود واقعیاش سخن میگوید، نابود میشود و وقتی از خودش نمیگوید، جز حسرت چیز دیگری به همراه ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.