بخش ۹۹ - قصهٔ سوال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی صلیالله علیه و سلم کی امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامههای تو چون تر نیست
مصطفی روزی به گورستان برفت
با جنازهٔ مردی از یاران برفت
خاک را در گور او آگنده کرد
زیر خاک آن دانهاش را زنده کرد
این درختانند همچون خاکیان
دستها بر کردهاند از خاکدان
سوی خلقان صد اشارت میکنند
وانک گوشستش عبارت میکنند
با زبان سبز و با دست دراز
از ضمیر خاک میگویند راز
همچو بطان سر فرو برده به آب
گشته طاووسان و بوده چون غراب
در زمستانشان اگر محبوس کرد
آن غرابان را خدا طاووس کرد
در زمستانشان اگر چه داد مرگ
زندهشان کرد از بهار و داد برگ
منکران گویند خود هست این قدیم
این چرا بندیم بر رب کریم
کوری ایشان درون دوستان
حق برویانید باغ و بوستان
هر گلی کاندر درون بویا بود
آن گل از اسرار کل گویا بود
بوی ایشان رغم آنف منکران
گرد عالم میرود پردهدران
منکران همچون جعل زان بوی گل
یا چو نازک مغز در بانگ دهل
خویشتن مشغول میسازند و غرق
چشم میدزدند ازین لمعان برق
چشم میدزدند و آنجا چشم نی
چشم آن باشد که بیند مامنی
چون ز گورستان پیمبر باز گشت
سوی صدیقه شد و همراز گشت
چشم صدیقه چو بر رویش فتاد
پیش آمد دست بر وی مینهاد
بر عمامه و روی او و موی او
بر گریبان و بر و بازوی او
گفت پیغامبر چه میجویی شتاب
گفت باران آمد امروز از سحاب
جامههاات میبجویم در طلب
تر نمییابم ز باران ای عجب
گفت چه بر سر فکندی از ازار
گفت کردم آن ردای تو خمار
گفت بهر آن نمود ای پاکجیب
چشم پاکت را خدا باران غیب
نیست آن باران ازین ابر شما
هست ابری دیگر و دیگر سما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مصطفی به گورستان میرود تا جنازه یکی از دوستانش را دفن کند و هنگام خاکریزی، به حیات دانهای در زیر خاک پی میبرد. او به ارتباط میان درختان و خاک اشاره میکند و میگوید که درختان با دستهایشان به سوی انسانها پیام میفرستند. این پیام بهنوعی حکایت از وجود رازهایی در طبیعت دارد.
سپس اشاره میکند که برخی افراد منکر این رازها هستند و نمیتوانند حقیقت را درک کنند. بهویژه گلها و عطر آنها همچنان که در عالم پخش میشود، از اسرار خداوند حکایت دارند.
بعد از بازگشت از گورستان، مصطفی با صدیقه دیدار میکند و او در مورد بارانی که آمده سؤال میکند. مصطفی توضیح میدهد که باران حقیقی از منبع دیگری است و نه از ابرهای موجود در آسمان. این بیان به توجه به معنویات زندگی و ارتباط عمیقتری که باید با خداوند برقرار کرد، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: روزی پیامبر به آرامستان رفت و جنازهٔ یکی از دوستانش را همراهی کرد.
هوش مصنوعی: خاک، جسم او را در گور قرار داد، اما در زیر خاک، دانهای که در وجودش بود زنده شد و به رشد ادامه داد.
هوش مصنوعی: این درختان مانند انسانها هستند که دستان خود را از زمین بلند کردهاند.
هوش مصنوعی: به سوی مردم نشانهها و پیامهای زیادی میفرستند، اما تنها کسانی که گوش شنوا دارند و میفهمند، به این پیامها توجه میکنند.
هوش مصنوعی: با زبان گیاهان و با دستانی که دراز شدهاند، از عمق زمین سخن میگویند و رازهای آن را فاش میکنند.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به افرادی اشاره دارد که مانند مرغابیها سر خود را در آب فرو کردهاند و از محیط اطراف غافل شدهاند. در عوض، دیگران مانند طاووسها که نماد زیبایی و خودنمایی هستند، در حال نمایش و خودبزرگبینی هستند، در حالی که در واقع شبیه به کلاغها (غراب) شدهاند که به نوعی نماد زشتی یا بیارزشی است. به طور کلی، این شعر به وضعیت افرادی میپردازد که از واقعیت دور شده و در خیال خود غرق شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر خدا در زمستان آن کلاغها را به بند کشیده باشد، پس به آنها زیبایی و جلوهای مانند طاووس عطا کرده است.
هوش مصنوعی: در زمستان، هرچند که مرگ به آنها نزدیک میشود، اما زندگی دوبارهای از بهار و جوانه زدن برگها به آنها باز میگردد.
هوش مصنوعی: کسانی که وجود خدا را انکار میکنند میگویند که این جهان و همه چیز آن از لحاظ طبیعی وجود دارد و نیازی به خالق ندارد؛ اما ما چرا باید به خداوند مهربان ایمان بیاوریم و او را بپرستیم؟
هوش مصنوعی: کوری و نادانی آنها باعث رشد و شکوفایی خوبیها و زیباییها در دوستان واقعیشان میشود.
هوش مصنوعی: هر گلی که در دل باغ خوشبو است، نشاندهندهای از اسرار بزرگ و پنهان است.
هوش مصنوعی: عطر وجود آنان، با وجود نداشتن اعتراف منکران، در سراسر دنیا پراکنده میشود و پردهها را کنار میزند.
هوش مصنوعی: کسانی که منکر حقایق هستند، مانند بوی گل که مصنوعی به نظر میرسد یا مانند مغز نازکی که صدای بلندی از طبل ایجاد میکند، فاقد عمق و حقیقت هستند.
هوش مصنوعی: آنان به خود مشغول میشوند و در میان زیباییهای درخشان، به تماشای دیگران مینشینند.
هوش مصنوعی: افرادی که به دقت نگاه میکنند، در حقیقت از نقطهای دور مشغول رصد کردن هستند و کسانی که بیشتر از دیگران میبینند، در موقعیت امنتری قرار دارند.
هوش مصنوعی: وقتی از قبرستان پیامبر بازگشت، به سوی صدیقه رفت و با او راز و گفتگو کرد.
هوش مصنوعی: چشمان صدیقه وقتی به او نگاه کرد، به سمتش رفت و دستش را بر روی او گذاشت.
هوش مصنوعی: بر روی عمامه و در موهایش، بر گریبانش و بر بازویش.
هوش مصنوعی: پیامبر پرسید که چه چیزی را به سرعت دنبال میکنی. در پاسخ گفتند که امروز باران از آسمان میبارد.
هوش مصنوعی: در جستجوی لباسهایت هستم، اما به دلیل باران چیزی پیدا نمیکنم، چقدر عجیب است!
هوش مصنوعی: سخن از این است که شخصی میپرسد: چه کردی با لباس و عبا؟ و جواب میدهد: آن را به حالت مستی و سرخوشی بر تن کردم.
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر پاکی و صفای خالصانهات، برکت و نعمتهای نادیدنی به تو میدهد.
هوش مصنوعی: این باران که میبارد، به خاطر ابر شما نیست؛ بلکه ابر دیگری در کار است و باران از آن ناشی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.