شریف پایسوخته گوید:
آن منعم قدس کز جهان مستغنیست
جان همه اوست او ز جان مستغنیست
هرچیز که وهم تو برآن گشت محیط
او قبلهٔ آنست و از آن مستغنیست
این سخن سخت رسواست؛ نه مدح شاه است و نه مدح خود. ای مردک! آخر تو را ازین چه ذوق باشد که او از تو مستغنی است؟ این خطاب دوستان نیست؛ این خطاب دشمنان است که دشمن خود گوید که «من از تو فارغم و مستغنی.» اکنون این مسلمان عاشق گرمرو را ببین که در حالت ذوق از معشوق او را این خطاب است که از او مستغنی است! مثال این آن باشد که تونییی در تون نشسته باشد و میگوید که «سلطان از من که تونیام (مستغنیست) و فارغ و از همه تونیان فارغ است.» این تونی مردک را (ازین) چه ذوق باشد که پادشاه از او فارغ باشد؟ آری سخن این باشد که تونی گوید که «من بر بام تون بودم سلطان گذشت وی را سلام کردم در من نظر بسیار کرد و از من گذشت و هنوز در من نظر میکرد» این سخنی باشد ذوقدهنده آن تونی را؛ اِلّا اینکه «پادشاه از تونیان فارغ است» این چه مدح باشد پادشاه را؟ و چه ذوق میدهد تونی را؟. «هرچیز که وهم تو بر آن گشت محیط» ای مردک خود در وهم تو چه خواهد گذشتن جز بنگی مردمان از وهم و خیال تو مستغنیاند و اگر از وهم تو به ایشان حکایت میکنی ملول شوند و میگریزند. چه باشد وهم که خدا از آن مستغنی نباشد خود آیت استغنا برای کافران آمده است حاشا که به مؤمنان این خطاب باشد. ای مردک استغنای او ثابت است الا اگر ترا حالی باشد که چیزی ارزد از تو مستغنی نباشد؟ بهقدر عزّت تو. شیخ محلّه میگفت که اول دیدن است، بعد از آن گفت و شنود چنانکه سلطان را همه میبینند ولیکن خاص آن کس است که با وی سخن گوید. فرمود که این کژ است و رسواست و بازگونه است، موسی علیه السّلام گفت و شنود و بعد ازآن دیدار میطلبید. مقام گفت آنِ موسی و مقام دیدار آنِ محمد صلّی الله علیه و سلّم، پس آن سخن چون راست آید؟ و چون باشد؟ فرمود یکی پیش مولانا شمسالدّین تبریزی (قدّس الله سرّه) گفت که من بدلیل قاطع هستی خدا را ثابت کردهام. بامداد مولانا شمس الدین فرمود که دوش ملایکه آمده بودند و آن مرد را دعا میکردند که الحمدللّه خدای ما را ثابت کرد خداش عمر دهاد! در حقّ عالمیان تقصیر نکرد! ای مردک! خدا ثابت است اثبات او را دلیلی مینباید اگر کاری میکنی خود را به مرتبه و مقامی پیش او ثابت کن و اگر نه او بیدلیل ثابت است وَاِنَّ مِنْ شُیْیءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ درین شک نیست.
فقیهان زیرکند و دَه اندر ده میبینند در فن خود، لیک میان ایشان و آن عالم دیواری کشیدهاند برای نظام یجوز ولایجوز که اگر آن دیوار حجابشان نشود هیچ آن را نخوانند و آن کار معطل ماند و نظیر این مولانای بزرگ قدس الله سرّه العزیز فرموده (است) که «آن عالم بهمانند دریاییست و این عالم مثال کف و خدای عزّوجل خواست که کف را معمور دارد قومی را پشت به دریا کرد برای عمارتِ کفک، اگر ایشان بهاین مشغول نشوند خلق یکدیگر را فنا کنند و ازآن، خرابی کفک لازم آید.» پس خیمهای است که زدهاند برای شاه و قومی را در عمارت این خیمه مشغول گردانیده و یکی میگوید که «اگر من طناب نساختمی خیمه چون راست آمدی؟» و آن دیگر میگوید که «اگر من میخ نسازم طناب را کجا بندند؟» همهکس دانند که این همه بندگانِ آنِ شاهند که در خیمه خواهد نشستن و تفرّج معشوق خواهد کردن. پس اگر جولاه ترک ِجولاهی کند برای طلبِ وزیری، همه عالم برهنه و عور بمانند. پس او را در آن شیوه ذوقی بخشیدند که خرسند شده است؛ پس آن قوم را برای نظام عالمِ کفک آفریدند و عالم را برای نظام آن، ولی خنک آن را که عالم را برای نظامِ او آفریده باشند نه او را برای نظام عالم؛ پس هر یکی را در آن کار خدایِ عزّوجل خرسندی و خوشی میبخشد که اگر او را صدهزار سال عمر باشد همان کار میکند و هر روز عشق او در آن کار بیشتر میشود و وی را در آن پیشه دقیقهها میزاید و لذّتها و خوشیها از آن میگیرد که وَاِنْ مِنْ شَیْیءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ طنابْکُن را تسبیحی دیگر و درودگر را که عمودهای خیمه میسازد تسبیحی دیگر و میخساز را تسبیحی دیگر و جامهباف را که جامهٔ خیمه میبافد تسبیحی دیگر.
اکنون این قوم که برِ ما میآیند اگر خاموش میکنیم ملول میشوند و میرنجند و اگر چیزی میگوییم لایق ایشان میباید گفتن ما میرنجیم میروند و تشنیع میزنند که «از ما ملول است و میگریزد» هیزم از دیگ کی گریزد؟ الا دیگ میگریزد طاقت نمیدارد پس گریختن آتش و هیزم گریختن نیست بلکه چون او را دید که ضعیف است از وی دور میشود؛ پس حقیقت علیکلحال دیک میگریزد؛ پس گریختن ما گریختن ایشان است ما آینهایم اگر دریشان گریزیست در ما ظاهر میشود ما برای ایشان میگریزیم. آینه آنست که خود را در وی بینند اگر ما را ملول میبینند آن ملالت ایشان است برای آنکه ملالت صفت ضعف است. اینجا ملالت نگنجد و ملالت چه کار دارد؟ مرا در گرمابه افتاد که شیخ صلاح الدین را تواضعی زیادتی میکردم و شیخ صلاحالدّین تواضعی بسیار میکرد در مقابله آن تواضع، شکایت کردم در دل آمد که تواضع را از حدّ میبری، تواضع به تدریج بِه؛ اوّل دستش بمالی بعد از آن پای، اندک اندک بهجایی برسانی که آن ظاهر نشود و ننماید و او خو کرده بوَد لاجرم نبایدش در زحمت افتادن و عوض خدمت، خدمت کردن چون به تدریج او را خوگرِ آن تواضع کرده باشی. دوستی را چنین، دشمنی را چنین باید کردن اندکاندک به تدریج. مثلا دشمنی را اوّل اندکاندک نصیحت بدهی اگر نشنود آنگه وی را بزنی اگر نشنود وی را از خود دور کنی در قرآن میفرماید فَعِظُوْهُنَّ وَاهْجُرُوْهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاْضرِبوُهُنَّ و کارهای عالم بدین سان میرود نبینی صلح و دوستی بهار در آغاز اندکاندک گرمییی مینماید و آنگه بیشتر و در درختان نگر که چون اندکاندک پیش میآیند اول تبسمی آنگه اندکاندک رختها را از برگ و میوه پیدا میکند و درویشانه و صوفیانه همه را در میان مینهد و هرچ دارد جمله درمیبازد. پس کارهای عالم را و عقبی شتاب کرد و در اول کار مبالغه نمود آن کار میسّر او نشد اگر ریاضت است طریقش چنین گفتهاند که اگر منی نان میخورد هر روز درمسنگی کمکند بهتدریج چنانکه سالی و دو برنگذرد تا آن نان را به نیم من رسانیدهباشد چنان کم کند که تن را کمیِ آن ننماید و همچنین عبادت و خلوت و روی آوردن بهطاعت و نماز اگر بهکلّی نماز میکرد چون در راه حق درآید اوّل مدّتی پنج نماز را نگاه دارد بعد از آن زیادت میکند الی مالانهایه.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شریف پای سوخته در این متن به ابراز احساسات عمیق نسبت به خدا میپردازد و میگوید که خداوند از همه چیز مستغنی است. او به محبتی که مسلمانان نسبت به خدا دارند اشاره کرده و تأکید میکند که این محبت نباید به معنای وابستگی خدا به بندگانش باشد. شریف به مثالی از تون و سلطانی اشاره میکند و بیان میکند که هیچ کس نباید از این فکر خوشحال شود که خداوند از او فارغ است، زیرا خداوند جایگاه و ثباتی فراتر از همه موجودات دارد.
او به رد فقها و کسانی که بین علم و عمل دیواری میسازند میپردازد و تأکید میکند که عالم واقعی باید خود را ثابت کند و نیازی به دلیل ندارد. او به اهمیت تواضع و تدریج در رفتار با دیگران اشاره کرده و میگوید که برای دستیابی به دوستی و روابط بهتر باید به تدریج اقدام کرد. پیشرفت در عبادت و تمرین نیز باید به صورت تدریجی انجام شود تا فرد بتواند به خوشایندی خدا نزدیکتر گردد.
هوش مصنوعی: شما بر روی دادهها تا مهرماه 2023 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: آن بخشندهی معصوم که از دنیا بینیاز است، روح همه چیز اوست. او از روح هم بینیاز است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که خیال و تصور تو آن را در بر بگیرد، همان نقطهٔ اصلی و مقصد توست و تو از آن بینیازی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: این سخن به شدت ناپسند و شرمآور است؛ نه تنها برای تمجید از شاه نیست، بلکه از خود نیز نیست. ای مرد! چرا فکر میکنی که او از تو بینیاز است؟ این حرف تحسین برای دوستان نیست، بلکه گفتهای از طرف دشمنان است، چون دشمن به دشمنش میگوید "من از تو بینیازم." حالا به این مسلمان عاشق و پرشور نگاه کن که در نشئه عشق به معشوقاش میگوید او از من بینیاز است! مثالی از این وضعیت این است که یک تونی (کسی که در لانه اش نشسته) بگوید "سلطان از من، که تونیام، بینیاز و فارغ است." چه دلیلی برای خوشحالی این تونی وجود دارد وقتی میبیند پادشاه از او بیاحتیاطی میکند؟ بله، زمانی که تونی بگوید "من بر بام تون ایستادهام و پادشاه از کنارم گذشت و به من نظر کرد"، این گفتار خوشایند است. اما جملهای مثل "پادشاه از تونیان بینیاز است" چه نوع تحسینی از پادشاه است و چه لذتی برای تونی دارد؟ وقتی که تو چیزی از خیالات بر زبان میآوری، ای مرد! از همین خیال تو هیچکس بینیاز نیست، زیرا آنها از تو دور میشوند و بیعلاقه میگریزند. اگر خداوند از خیال تو بینیاز نباشد، پس نشانی بر بینیازی او برای کافران آمده است و به مؤمنان این گونه خطاب نمیشود. ای مرد! او بینیاز است، مگر اینکه تو خود را در مقام و ارزش خاصی ببینی که او از تو بینیاز نباشد. همانطور که شیخ محلّه میگفت ابتدا باید دید، سپس گفت و شنید؛ پادشاه فقط بر کسانی که او را میبینند خاص است. او میفرماید این نظر نادرست و مایهی شرمساری است. موسی علیهالسلام ابتدا صحبت و سپس طلب دیدار میکرد. مقام او با مقام دیدار پیامبر محمد صلیاللهعلیهوآله متفاوت است، پس این صحبتها چگونه میتواند درست باشد؟ یکی به مولانا شمسالدین تبریزی گفت که با دلیل محکم وجود خدا را ثابت کرده است. صبح روز بعد مولانا فرمود که فرشتگان آمده بودند و آن مرد را دعا میکردند و میگفتند "سپاس خدا را که ما را ثابت کرده و عمر او را زیاد کند!" ای مرد! خداوند ثابت است و نیازی به دلیلی برای وجودش ندارد؛ اگر کار خوبی انجام میدهی، خود را در جایگاهی ثابت کن و اگر نه، او بدون نیاز به دلیل ثابت است.
هوش مصنوعی: فقیهان در زمینهی تخصص خود با دقت و مهارت عمل میکنند، اما بین آنها و عالمی دیگر یک دیواری از مسائل و قواعد وجود دارد که باید رعایت شود. اگر این دیوار مزاحمتی ایجاد نکند، آنان میتوانند به کار خود بپردازند و هیچیک از کارها معطل نخواهد ماند. به عبارتی، عالم بزرگ مانند دریا است و فقیهانی که در پیرامون آن هستند، مانند کف روی آب هستند و اگر به وظایف خود مشغول نشوند، ممکن است تأثیرات منفی بر یکدیگر داشته باشند. در این میان، خیمهای برای پادشاه بر پا کردهاند و هر کس در ساختن آن مشغول است، در حالی که همه باید برای خدمت به پادشاه تلاش کنند. اگر کسی در این پروسه بیکار بماند، در نهایت تمام عالم به مشکل برخواهد خورد. بنابراین، خداوند به هر کس در کار خود تسلط و لذتی عطا میکند، بهطوریکه هر روز عشق و علاقهاش به کارش بیشتر میشود. در این میان، هر یک از کارگران با کار خود به نوعی یادگاری برای خداوند برپا میکنند، و آن کارها به عنوان تسبیحاتی برای آنها محسوب میشود.
هوش مصنوعی: این قوم اگر ما به آنها بیتوجهی کنیم، دلگیر میشوند و اگر چیزی بگوییم، باید کلمات ما برایشان مناسب باشد؛ در غیر این صورت، از ما دلخور شده و خواهند گفت که ما از آنها خسته شدهایم. مانند هیزمی که از دیگ فرار نمیکند، بلکه وقتی میبیند که دیگ ضعیف است از آن دور میشود. همینطور ما آینهایم، اگر آنها از ما دور شوند، این موضوع در ما نمایان میشود. ما اگر احساس خستگی داریم، آن خستگی در واقع از ضعف ماست. در یک مورد خاص، من تلاش میکردم که مودبانه با شیخ صلاحالدین برخورد کنم، اما احساس میکردم که تواضع او بیش از حد است. تواضع باید به تدریج و به آرامی انجام شود، ابتدا کمی، سپس بیشتر، تا به جایی برسد که کسی متوجه نشود. درباره دوستی و دشمنی نیز باید به همین ترتیب رفتار کرد؛ دشمنی را باید ابتدا با نصیحت شروع کرد و اگر نپذیرفت، سپس از او دور شد. در قرآن نیز آمده که در ابتدا باید نصیحت کرد، سپس به تدریج از هم دوری گزید. کارهای دنیا هم همینطور است؛ هر چیز در ابتدا بهطور تدریجی آغاز میشود و کمکم نمایان میگردد. روشهای مختلفی برای رشد و پیشرفت وجود دارد که نیازمند حوصله و زمان است. به همین ترتیب، در عبادت و ارتباط با خداوند نیز باید ابتدا به رعایت واجبات بپردازیم و به تدریج به عبادات بیشتر روی آوریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.