خوشا فصل گل و عهد جوانی
خصوص آغاز صبح زندگانی
مغنی دلکش و ساقی پریوش
قدح لعلی و صهبا ارغوانی
مهش برده ز مهر عالم افروز
سبق از راه و رسم مهربانی
بقامت غیرت سرو زمینی
بصورت رشک ماه آسمانی
نشسته در میان سبزه با هم
ز می سرخوش بآینی که دانی
زبان در کامشان گاه تکلم
ز نرمی با وجود ترزبانی
بسان صفحهای دلهای ساده
تهی ز الفاظ و لبریز از معانی
مرا مشتاق اگر این صحبت خوش
که باشد عین کام و کامرانی
شود قسمت دمی از زاهدان باد
بهشت و عیشهای جاودانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییهای جوانی و لذت بردن از زندگی میپردازد. شاعر به فصل گل و آغاز زندگی اشاره میکند و از خوشیها و زیباییهای این دوران میگوید. در اینجا، عشق و دوستی با تصاویری از ساقی و می و گلها به تصویر کشیده شده است. شاعر به زیباییهای عشق و احوالات دل و احساسات انسانی پرداخته و زندگی را به عنوان فرصتی برای خوشبختی و لذتبردن توصیف میکند. در نهایت، او از زاهدان یاد میکند و زندگی ابدی و بهشت را آرزو میکند.
هوش مصنوعی: فصل گل و دوران جوانی بسیار زیبا و دلنشین است، به ویژه زمانی که زندگی دوباره آغاز میشود.
هوش مصنوعی: خوانندهای دلنواز و خوشصدا در کنار معشوقهای زیبا، با جامی از سنگ قیمتی و نوشیدنیای قرمز رنگ را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ماه او زیبایی و نور عالم را تحت تأثیر خود قرار داده و از راه و شیوه محبت و مهربانی جلو میزند.
هوش مصنوعی: شکل و قامت تو به قدری زیباست که مثل سروی غیرتمند به نظر میرسد و چهرهات آنقدر دلربا است که میتواند باعث حسادت ماه آسمانی شود.
هوش مصنوعی: نشستهای در میان چمنها و با هم از می لذت میبری، آیا میدانی چه حال و هوایی داریم؟
هوش مصنوعی: گاهی زبان آنها به لطافت سخن میگوید، با وجود اینکه در دل نرمی و شیرینی دارند.
هوش مصنوعی: دلهای ساده و بیخبر مانند صفحاتی سفید هستند که پر از احساسات عمیق و معانی واقعیاند، ولی در آنها کلمات و اصطلاحات وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر این گفتوگوی شیرین که مرا به شدت مشتاق کرده، همانند کام و خوشبختی باشد، بسیار مطلوب است.
هوش مصنوعی: میتوان لحظهای از لذت و آرامش بهشتی و شادیهای پایدار برخوردار شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.