خرامان بود در دامان کوهی کبک طنازی
که ناگه از هوا آمد صدای بال شهبازی
دلش در بر تپان شد رفت قوت از پر و بالش
نه پای رفتنش از بیم جان نه بال پروازی
ز بیتابی نهان شد در پس سنگی وزین غافل
که باشد در کمین آنجا کمان شخ ناوکاندازی
که پرکش کرده تیری ناگهان بر پهلویش آمد
برآورد از شکاف سینه مجروح آوازی
که هر مرغی که صیاد اجل باشد به دنبالش
شود هر نقش پایش گاه جستن چنگل بازی
قضا را جز رضا مشتاق نبود چاره دیگر
بیا بشنو ز من این نکته را گر محرم رازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، موضوع اصلی نابودی و ناامیدی است. داستان درباره یک کبک زیبایی است که در دامان کوهی آرام و شاداب میرقصید. ناگهان صدای بال یک شاهباز شنیده میشود، و ترس در دل کبک به وجود میآید. او به دلیل بیم از جان خود، به پشت سنگی پنهان میشود، اما دشمن او (شاهباز) به سرعت به سمتش میآید و او را میزند. این حادثه بیانگر این است که هر پرندهای (یا هر موجودی) که در معرض خطر مرگ قرار دارد، نمیتواند از سرنوشت خود بگریزد. در پایان، شاعر اشاره میکند که تنها راه تسلیم در برابر قضا و سرنوشت، پذیرش آن است. شعر به نوعی نصیحتی نیز دارد که به شنونده میگوید که باید به این نکته توجه کند.
هوش مصنوعی: در دامن کوه، کبکی با وقار در حال راه رفتن بود که ناگهان صدای بال یک پرنده قاصد و قدرتمند به گوش رسید.
هوش مصنوعی: دلش به شدت تپش میافتد و قوتش را از دست میدهد. نه در خیال رفتن از ترس جانش است و نه در فکر پرواز.
هوش مصنوعی: از شدت بیتابی، آن شخص در پشت سنگی پنهان شده است و از غافل بودن خود خبر ندارد که در آنجا کسی ممکن است کمین کرده باشد و با تیر خود به او آسیب بزند.
هوش مصنوعی: ناگهان تیر پارهای را به پهلوی او زد و از جراحت سینهاش صدایی بلند شد.
هوش مصنوعی: هر پرندهای که تقدیرش به دست مرگ باشد، در نهایت باید با آثار و نشانههای زندگیاش تعامل کند، حتی اگر گاهی برای فرار از سرنوشت تلاش کند یا دست به بازی بزند.
هوش مصنوعی: جز رضایت سرنوشت چیزی دیگری وجود ندارد؛ بنابراین، اگر راز این مسأله را میخواهی بدان، به من گوش کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی
جلال دولت عالی امین ملت تازی
ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی
شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی
ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی
[...]
جهان بازیگری داند مکن با این جهان بازی
که در مانی به دام او اگرچه تیز پر بازی
برآوردم چو کاخی خوب و اکنون میفرود آرد
برآورده فرود آری نباشد کار جز بازی
چه باشد بازی آن باشد که ناید هیچ حاصل زو
[...]
جلال امت مختار و تاج ملت تازی
کزو باشد بزرگان را بزرگی و سرافرازی
آیا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.