خوش آن عاشق که سویش گاهگاهی
فتد از گوشه چشمی نگاهی
دلی حال دلم داند که گاهی
شکستی دیده از طرف کلاهی
ندارد عاشقی چون من که دارم
بر این دعوی زهر آهی گواهی
قدت سرو چمن بیرای سروی
رخت ماه و جهان آرای ماهی
مه و مهری بخویم بیتوام پس
شب تاریکی و روز سیاهی
کند چون بلهوس دعوی عشقت
نه در چشم اشکی و نه در دل آهی
دل صد چاک عاشق بین که باشد
ز هر چاکش بکوی دوست راهی
چه صیدافکن بود چشمت که هر دم
کند از صید خالی صیدگاهی
مکن از جرم خود اندیشه مشتاق
که پیش لطف او کوهیست کاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و دلتنگی سخن میگوید. شاعر به عشق خود اشاره میکند و میگوید که اگر معشوقش گاه به او نگاهی بیندازد، خوشحال میشود. او از درد دلهایش و جراحتهایی که عشق برایش ایجاد کرده، میگوید و بیان میکند که هیچ عاشق دیگری مانند او نیست. شاعر به زیباییهای معشوقش اشاره میکند و از تاریکی و غم دوری او مینالد. همچنین، او میگوید که عشقش را با اشک و آه نمیتوان نشان داد و دلش پر از زخم است. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که نباید نگران اشتباهاتش باشد، زیرا لطف معشوقش بسیار بزرگتر از آن است.
هوش مصنوعی: عاشق خوشبخت کسی است که گاهی از طرف معشوقش با نگاهی کوتاه و محو مواجه میشود.
هوش مصنوعی: دل من حال و وضع خودش را میداند و گاهی احساس میکند که از طرف کسی دلی شکسته است و درد میکشد.
هوش مصنوعی: در عشق هیچ کس مانند من نیست که برای تایید ادعای خود، زهر آلودی از آه و اندوه دارم.
هوش مصنوعی: قد تو مثل یک سرو در باغ است و زیبایی تو همچون ماه است که به جهان زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: ما میخواهیم که در کنار هم باشیم و از محبت و زیبایی برخوردار شویم، در غیر این صورت شبهایی را سپری خواهیم کرد که تاریک و ناراحتکنندهاند و روزهایمان نیز بیصفا خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی کسی که طمعکار است از عشق تو سخن میگوید، نه در چشمانش اشکی دیده میشود و نه در دلش نالهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل عاشق مانند ابری است که از هر درز و شکافی به سوی معشوقش راه پیدا میکند.
هوش مصنوعی: چشم تو مانند یک شکارچی است که هر لحظه با نگاهش شکارگاه را خالی از شکار میکند.
هوش مصنوعی: نگران گناه خود باش، زیرا رحم و لطف او به اندازهای بزرگ است که حتی بزرگترین گناهها در برابر آن همچون دانهای کوچک به نظر میرسند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به راه اندر همی شد شاهراهی
رسید او تا به نزد پادشاهی
زُدوده گردد از زنگِ تباهی
به چشمش خوار گردد شاه و شاهی
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمیارزد بکاهی
نگارینا نرستی ز آب و در آب
سبک رفتاری و نیکو شناهی
بلی تو ماهی سیمی و هرگز
نترسد در میان آب ماهی
کنارم آبگیری هست و در وی
[...]
زهی بگرفته از مه تا به ماهی
سپاه دولت پیروز شاهی
جهانداری که خورشیدست و سایه
یکی شاهنشهی دیگر الهی
خداوندی که بنهادند گردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.