گنجور

 
مشتاق اصفهانی

عید آمد و کار خوش نباشد

جز صحبت یار خوش نباشد

در خط رخ یار خوش نباشد

مه زیر غبار خوش نباشد

او با من زار خوش نباشد

گل همدم خار خوش نباشد

من صید زبونم و شکارم

ز آن شیر شکار خوش نباشد

نقد دل و دین اگر ببازی

با دوست قمار خوش نباشد

بر تافتن عنان ز عشاق

ز آن شاهسوار خوش نباشد

آن دیده که آن حسن دریافت

با نقش و نگار خوش نباشد

منعم مکن از فغان که عاشق

بی‌ناله زار خوش نباشد

رفتم ز چمن که صحبت گل

با زحمت خار خوش نباشد

مشتاق بغیر یار من نیست

یاری که بیار خوش نباشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

گل بی رخِ یار خوش نباشد

بی باده بهار خوش نباشد

طَرفِ چمن و طوافِ بستان

بی لاله عذار خوش نباشد

رقصیدن سرو و حالتِ گُل

[...]

طبیب اصفهانی

خط بر رخ یار خوش نباشد

در گلشن و خار، خوش نباشد

رعناست اگر چه سرو آزاد

پیش قد یار خوش نباشد

تو با دل شاد زی که ما را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه