گنجور

 
محتشم کاشانی

به قد فتنه گر چون در خرام آن نازنین آید

ز شوق آن قد و رفتار جنبش در زمین آید

چو آید بعد ایامی برون خلقی فتد در خون

اگر ماهی سهیل‌آسا برون آید چنین آید

به صیت حسن اول دل برد آنگه نماید رو

چو صیادی که دام افکنده صیدی را ز زین آید

ز رفتارش تن و جان در بلا وین طرفه کز بالا

بر آن رفتار از جان آفرین صد آفرین آید

به عزم سیر بام از قصر می‌خواهم برون آئی

چو خورشید جهان آرا که بر چرخ برین آید

بتی گفتند خواهد گشت در آخر زمان پیدا

کزو صد چشم زخم دیگرت در کار دین آید

اگر این است آن بت محتشم با خود مقرر کن

کزو صد زخم بر دل از نگاه اولین آید