بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان
دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان
پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار
بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان
صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا
غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان
کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون
مینمودم به حریفان لب خود را خندان
در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم
در عشرت به رخ اهل محبت بندان
حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد
که مگر حدت حداد کند با سندان
بیحضور تو من و محتشم آنجا بودیم
بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان
پس رفتم و این غزل به دستش دادم
و اندر ره معذرت به خاک افتادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و فراق عاشقانه است. شاعر از حسرت و دوری معشوق خود سخن میگوید و اشاره میکند که دلش در درد ناشی از این جدایی به بند است. او در میان دیگران به ظاهر شاد است، اما درونش پر از غم و رنج است. در این بین، روابطش با دوستان و حریفان نیز تحت تأثیر غم جدایی اوست. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که باید از معشوق خود عذرخواهی کند و احساساتش را بیان کند.
هوش مصنوعی: روزی در گلزار بودم، ای محبوب درخواستکنندگان، دل من به خاطر دوری تو و نزدیکی دیگران در بند است.
هوش مصنوعی: دل من به شدت تحت فشار است و مانند ماری که بر جگر فشار میآورد، در درونم گره خوردهاست. از شدت تحمل، ناخودآگاه دندانهایم را بر یکدیگر فشار میزنم.
هوش مصنوعی: در آنجا عدهای شاد و خوشحال هستند، اما من به خاطر دوری تو آنقدر غم و اندوه دارم که حسابش از دستم خارج شده است.
هوش مصنوعی: در حالی که درونم پر از درد و تنهایی بود، به دوستانم چهرهای خندان نشان میدادم.
هوش مصنوعی: در نتیجهی نگرانیها و افکار منفی که در ذهنم وجود داشت، به خودم اجازه ندادم که از لحظههای شادی و خوشی لذت ببرم. در حقیقت، نمیتوانستم در جمع دوستان و عزیزانم از عشق و محبت بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: با حرفهای تند و تیز دشمنان، دلم به قدری جریحهدار شد که شاید حتی آهنگری با چکش نتواند به این حد مرا تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، من و محتشم در آنجا بودیم و بر غم غمزدهها میخندیدیم و حال خوش میکردیم.
هوش مصنوعی: بعد به او این شعر را دادم و در راه عذرخواهی کردم و به نشانه سرزنش بر خاک افتادم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواهم ای گل که ز شوق تو بگریم چندان
که شود غنچه گلزار امیدم خندان
بی تو عاشق چو به بستان گذرد بر لب جوی
آب زنجیر شود بر وی و بستان زندان
چین در ابرو مفکن چون ز تو حاجت طلبیم
[...]
بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان
دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان
پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار
بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان
صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.