نوبهار آمد و باد سحری غالیهبوست
گاه طرف چمن و سایهٔ بید و لب جوست
خیز تا بهر تفرّج سوی گلزار رویم
که صبا غالیهافشان و زمین غالیهبوست
مشکبو از چه سبب شد نفس باد بهار
مگر این مونس جان همدم آن حلقهٔ موست
در رُخش پرتو خورشید بود سایهفکن
چشم بد دور ز بس دلبر من آینهروست
روز عید است و مرا از کرم شاه جهان
یار در منظر و گل در بر صهبا به سبوست
بر شهنشاه جهان سایهٔ یزدان نوروز
باد فرخنده و بر هرکه ز جان بندهٔ اوست
ناصرالدین شه قاجار خداوند ملوک
که نکومقدم و والاهمم و نیکوخوست
ابدالدّهر بماناد که در دولت او
هرکه را مینگرم وضع خوش و حال نکوست
تا به فیروزی بر تخت شهی کرده جلوس
ساحت ملک ز یُمن قدمش چون مینوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.