|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به مرگ و زندگی است. او اشاره میکند که اگر خاک از چهرهاش زرد شود و آتش از دمش سرد گردد، برای او روزی که با مرگ پر شود، نزدیکی به واقعیت دارد. در نهایت، او به این نکته میرسد که اگر مردانگی و فضیلت وجود نداشته باشد، دنیا بیمعنی و بیارزش خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر خاکی که بر چهرهام است را بردارم، زرد و بیجان میشود. ولی اگر به دمم نفس بکشم، آن آتش که در وجودم هست، خاموش نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر روز من به مرگ نزدیک شود، به خدا سوگند که این دنیا بدون مردانگی هیچ ارزشی نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون باد اجل هم نفس مرد شود
چون صبح زانده نفسش سرد شود
خورشید که کس نیست ازو پر دل تر
از بیم فرو شدن همی زرد شود
بس درمانها کان مدد درد شود
بس دولتها که روی از آن زرد شود
خوف حق آن بود کز آن گرم شوی
خوف آن نبود که گرم از آن سرد شود
آن دم که اجل برابر مرد شود
آهش چو نسیم صبحدم سرد شود
خورشید که پردلتر از او نیست کسی
در وقت فروشدن رخش زرد شود
می خور که چو نامرد خورد مرد شود
وز می رخ زرد، سرخ چون ورد شود
تریاک مکش چرس مخور کز هر دو
رخ زرد و بدن سست و نفس سرد شود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.