|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، راوی شخصی مست را در راه میبیند و به او نزدیک میشود. او دست مست را میگیرد، اما بعدها از آن روز هیچ یادش نمیآید و فقط میداند که آن لحظه وجود داشته است.
هوش مصنوعی: در مسیر راه، فردی را دیدم که مست و غرق در حال خود بود. من نیز به سوی او رفتم و دستش را گرفتم.
هوش مصنوعی: امروز هیچ چیزی از دیروز برایم یادآوری نمیشود، یعنی از آن خبر ندارم، اما میدانم که هنوز وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از قد بلند یار و زلف پستش
وز نرگس بی خمار بی میمستش
ترسا بکلیسیای گبرم بینی
ناقوس بدستی و بدستی دستش
از جور قد بلند و موی پستش
وز کافری نرگس ِ بی میْ مستش
گریان به کلیسیا شوم بنشینم
ناقوس به یک دست و به دستی دستش
در رهگذری فتاده دیدم مستش
در پاش فتادم و گرفتم دستش
امروز از آن هیچ نمیآید یاد
یعنی خبرم نیست ولیکن هستش
آنکس که نظر کند به چشم مستش
از رشک دعای بد کنم پیوستش
وانکس که به انگشت نماید رخ او
گر دسترسم بود ببرم دستش
از قد بلند یار و زلف پستش
وز کافری دو چشم بی می مستش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.