گنجور

 
مهستی گنجوی

آن بت که رخش رشک گل یاسمن است

وز غمزه شوخ فتنه مرد و زن است

دیدم برهش لطیف چون آب روان

آن آب روان هنوز در چشم من است

 
 
 
sunny dark_mode