حبذا مستی که در میخانه ساغر میکشد
نقد جان از نفی و از اثبات بر سر میکشد
نیست مثل او بخم و ساغر و جام و شراب
باده جان بخش چون از لعل دلبر میکشد
فیض اقدس باشد این گر ذات فایض میشود
همچو مه کو نور از خورشید انور میکشد
نقش اغیار و خیال یار از دل بر تراش
کین تجلی را دل پاک قلندر میکشد
مینماید روی چون خورشید از هر سو جمال
شاهد جان گر ز تن بر روی چادر میکشد
کوهیا گردن جانست زانرو زلف خویش
دل کجائی برد از وی او اگر سر میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سر مردان غم عشق تو معجر میکشد
زاهدان را در خرابات قلندر میکشد
هشت راه از کعبه وصل تو تا زر میرود
چار حد از خامه عشق تو تا سر میکشد
نیک بر سنجم تو را چون زر کنی احوال آنک
[...]
ترک من بر سطح مه خطی مدور میکشد
دور بادا چشم بد الحق که در خور میکشد
مینهد بر سبزه پرچین گرد گل گویی مگر
در خم قوس قزح خورشید خاور میکشد
خط سبزش را توان گفتن که خضر دیگرست
[...]
عشق یکسان ناز درویش و توانگر میکشد
این ترازو سنگ و گوهر را برابر میکشد
آفتاب روز محشر بیشتر میسوزدش
هرکه اینجا درد و داغ عشق کمتر میکشد
تا به کام دل کند جولان سپند شوخ ما
[...]
سنبل زلف تو خط بر سنبل تر میکشد
سرو قدت حلقه در گوش صنوبر میکشد
کعبه دردیکشان باشد مقامی کز شرف
بهر تعمیرش، خم می خشت بر سر میکشد
کم مبادا از سر ما سایه داغ جنون
[...]
زحمت ایام، راحتجو فزونتر میکشد
سختی از دوران برای بالش پر میکشد
بهر نیکان، میتوان رنج گرانجانان کشید
بار هر سنگی ترازو بهر گوهر میکشد
در دل آسای پریشانان مباش از شانه کم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.