گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

عشق از پی جان گرفت ما را

خلقی به زبان گرفت ما را

خرسند به عافیت نبودیم

اینک حق آن گرفت ما را

سرو قد او به ناز و فتنه

هر لحظه روان گرفت ما را

ای دیده، چه ریزی از برون آب؟

کاین شعله به جان گرفت ما را

همچون کایینه گیرد آتش

عشق تو چنان گرفت ما را

ای خواب، برو که باز امشب

سودای فلان گرفت ما را

گویند که مرگ طرفه خوابی ست

این خواب گران گرفت ما را

ترسم که برون برد ز عالم

این غم که عنان گرفت ما را

خندید بر اهل درد خسرو

درد دل شان گرفت ما را

 
sunny dark_mode