به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید
عمر من هر چه برفته ست ز سر باز آید
زو نبودم به نظر قانع و می کردم ناز
کار من کاش کنون هم به نظر باز آید
ماه من رفت که از حسن به شکلی دگر است
وه که ماهی برود، شکل دگر باز آید
هوش و دل رفت، به جان آمدنش می خواهم
چه کنم؟ چیزی ازان رفته مگر باز آید
برو، ای صورت آن چشم که در چشم منی
که نرفته ست ز کویش ز سفر باز آید
دیده چندان به کف پای سفیدش مالم
که سیاهش کنم از مالش، اگر باز آید
طرفه تیریست که بر سینه زند هجرانش
کز جگر بگذرد و هم به جگر باز آید
گاه گربه رسد آبم به کمر، باز رود
باز چون گریه کنم تا به کمر باز آید
خبری هم نفرستاد که گر باز رود
خسرو بی خبر، آخر به خبر باز آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق وابستگی و دلتنگی شاعر نسبت به معشوقش است. او از دوری معشوق سخن میگوید و به یادگارهای خوب و زیبا از حضور او اشاره میکند. شاعر نگران است که آیا امکان برگشت او وجود دارد یا نه. او به طور مکرر به دلتنگی و حسرت خود اشاره میکند و آرزو میکند که روزی دوباره معشوقش به زندگیاش برگردد. در نهایت، شاعر با احساسی ملتهب به طراحی تصویری از عشق و جدایی میپردازد و لحن شعر، احساس عمیق و تأثیرگذار او را از فقدان معشوق به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر آن جوان خوشتیپ دوباره به سراغ من بیاید، هر آنچه از عمرم گذشته، به یادم برمیگردد.
هوش مصنوعی: من زمانی به نظر قانع و آرام بودم، اما اکنون دلم میخواهد که دوباره به آن حالت برگردم و ناز و کاستیهای کارم را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: ماه من از نظرم رفته است و به زیبایی خودش در شکلی دیگر درآمده است. افسوس که وقتی ماهی میرود، شکل و جلوهای تازه به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: عقل و احساس من رفته و حالا فقط جانش مانده است، نمیدانم با این وضعیت چه باید کرد. آیا چیزی از آنچه که Rفته دوباره برمیگردد؟
هوش مصنوعی: برود، ای زیبای چشم که در چشمان من جای داری و هنوز از دیار خود نرفتهای، بازخواهد گشت.
هوش مصنوعی: بسیار به پاهای سفید او نگاه کردهام و آنقدر آنها را لمس کردهام که اگر دوباره برگردد، میتوانم آنها را به رنگ سیاه درآورم.
هوش مصنوعی: این تیر دلخواهی است که از دل برمیخیزد و به سینه عشق میزند، اما باز هم از دل برمیگردد و دوباره به دل مینشیند.
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که مشکلات و چالشها به قدری زیاد میشود که احساس میکنم به زانو در آمدهام، اما با وجود این دشواریها سعی میکنم با نشاط و امید بازگردم و دوباره به تلاش ادامه دهم.
هوش مصنوعی: هیچ خبری نفرستاد که اگر خسرو بیخبر برگردد، در نهایت به خبر خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کرا چون تو پریزاده ز در باز آید
به سرش سایهٔ اقبال و ظفر باز آید
کور اگر خاک سر کوی تو درد دیده کشد
هیچ شک نیست که نورش به بصر باز آید
کافر، از بهر چنین بت که تویی؛ نیست عجب
[...]
باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید
عالمی را هوس رفته ز سر باز آید
گفتمش: عاقبت از مهر تو باز آرم دل
زیر لب خنده زنان گفت: اگر باز آید
گل بدینگونه که از شرم تو بگریخت ز باغ
[...]
عمر بگذشت بدو سال اگر باز آید
دل گم گشته در آن زلف دگر باز آید
دل و جان را بفرستیم به استقبالش
چون مه چارده ما ز سفر باز آید
دیده روشن شود از رایحه پیرهنش
[...]
بی خبر از در من یار مگر باز آید
ور نه آن صبر که دارد که خبر باز آید؟
در تماشای تو از کار دل خونشده ام
نه چنان رفت که دیگر ز سفر باز آید
زان خوشم با دل صد چاک که آن سرو روان
[...]
هر زمان غره شوال ز در بازآید
فال نیکی است که از دور قمر بازآید
عید باز آمد و ماه رمضان رفت ولیک
آمده باز رود رفته ز در بازآید
عادت روزه بر این است که چون شد به سفر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.