گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می کشد

ناز تو بلبل به هر نوعی که دانی می کشد

ابجد سبزه همی خواند بنفشه طفل وار

پیر گشته است و دلش سوی جوانی می کشد

لاله و نرگس قدح بر کف ز جا برخاستند

یکدگر هر یک شراب ارغوانی می کشد

نرگس از کف جام ننهد، گر چه از رنج خمار

سرفگنده مانده چندان ناتوانی می کشد

زندگانی آن کسی بر آب دارد بعد ازین

کاو به جام روشن آب زندگانی می کشد

خسروا، در موسم گل همچو بلبل مست باش

خاصه چون بلبل نوای خسروانی می کشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode