سوار من که ره در سینه دارد
زبان پر مهر و دل پر کینه دارد
خیال اسپ او، شطرنج بازی
همه با استخوان سینه دارد
ز سم بوسیدن شکر دهانان
سمند او به پا شیرینه دارد
ازین پس ما و درویشی، چو درویش
هوس پوشیدن پشمینه دارد
کند بر ما جفاها و نداند
که حق صحبت دیرینه دارد
ازین مه نیست امروزینه این جور
که دل بر دوستان پر کینه دارد
دل خسرو به پا مالد نترسد
مگر پا بر سر گنجینه دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی در دل چو دریا کینه دارد
که دندان چون صدف در سینه دارد
ز طفلی داغ تو بر سینه دارد
ز سودایت غمی دیرینه دارد
نه مِهر هیچکس در سینه دارد
نه با کس کینۀ دیرینه دارد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.