گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست

خاک پایت مردم چشم مرا چون تو توتیاست

حاجت کحل الجواهر نیست آنکس را که نیست

سرمه از گرد ره توسن که نور چشم ماست

تا گل رخسار تو بشکفت در باغ وجود

عشقبازان را چو بلبل کار با برگ و نواست

تا به طاق ابرویت آورده ام روی نیاز

می نپندازم نمازم اندر این قبله رو است

نافه آهوی چینی کو به زلفت دم زند

نیست آهویی مر او را، زانکه در اصلش خطاست

جعد مرغولت که در هر بند او صد حلقه است

دام دلهای اسیران گرفتار بلاست

هر که در کوی تو بویی برد، از عالم گذشت

هر که از دردت نصیبی یافت، فارغ از دواست

جام می از دست هشیاران مجلس تیره گشت

مفردی از خود گذشته دردی آشامی کجاست؟

بی رخ و زلف سیاهش از هواداری خویش

خسرو دلخسته را همدم به روز و شب صباست

 
 
 
امیر معزی

یافت از یزدان ملک سلطان به شادی هرچه خواست

روز شادی روز ما سلطان دین سلطان ماست

بند شاهی کرد محکم راه دولت کرد پاک

چشم عالم کرد روشن‌ کار گیتی کرد راست

وقت وقت رامش است و روز روز عشرت است

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
انوری

آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی

گفت کین والی شهر ما گدایی بی‌حیاست

گفت چون باشد گدا آن کز کلاهش تکمه‌ای

صد چو ما را روزها بل سال‌ها برگ و نواست

گفتش ای مسکین غلط اینک از اینجا کرده‌ای

[...]

خاقانی

شاه را تاج ثنا دادم نخواهم بازخواست

شه مرا نانی که داد ار باز می‌خواهد رواست

شاه تاج یک دو کشور داشت لیک از لفظ من

تاجدار هفت کشور شد به تاجی کز ثناست

شه مرا نان داد و من جان دادمش یعنی سخن

[...]

سید حسن غزنوی

یارب این مائیم و این صدر رفیع مصطفاست

یارب این مائیم و این فرق عزیز مجتباست

یارب این مائیم و این روی زمین یثرب است

کاسمان را هفت پشت از رشک یک رویش دوتاست

خوابگاه مصطفی و کعبه مان از پیش و پس

[...]

حکیم نزاری

خوش ولایت ها که در تحتِ امورِ اولیاست

مصرِ استغنا و رومِ فقر و بغدادِ رضاست

بخشِ ایران قسمِ عشق و قسم توران بخش عقل

در میان آمویِ حکمت هم روان و هم رواست

هم خراسانِ سلامت هم عراق عافیت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه