گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

جانا، تو زغم خبر نداری

کز سوز دلم اثر نداری

بردار چو بر درت فتادم

یا خود فگنی و برنداری

تا کی به جواب تلخ سوزی

نی آنکه به لب شکر نداری

جای تو دل من است، بنشین

دل جای دگر اگر نداری

می کن ز جفا هر آنچه خواهی

دانم که جز این هنر نداری

ای غم، تو ز جان من چه خواهی؟

یا کار دگر مگر نداری

خسرو، تو به راه خوبرویان

یکسر چه روی، دو سر نداری

 
sunny dark_mode