شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری را
خواب بندی های چشمت کم بود جادوگری را
چون ز هجران شد زحل در طالعم کی بوسم آن پا
این سعادت دست ندهد جز مبارک اختری را
زین هوس مردم که وقتی سر نهم بر آستانت
بین چه جایی می نهم من هم چنین مدبر سری را
چند گویی سوز خود روشن کن ار داری زبانی
چون نخیزد شعله تا کی دم دمم خاکستری را
بر من بد روز بس کز غم قیامت هاست هر شب
روز من روزی مبادا تا قیامت کافری را
می زنندم طعنه کاخر دل که گم کردی بجوی
من که خود را کرده ام گم چون بجویم دیگری را
دوستان گویند ناگه مرد خواهی بر در او
دولتم نبود که گردم خاک از آنگونه دری را
کی چو من سوزند یاران گرچه دلسوزند، لیکن
عود چون سوزد بود دل گرمیی هم مجمری را
آه پنهانی خود خوردن که خسرو راست زان بت
بوالعجب تر زین فرو بردن که یارد خنجری را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبری سخن میگوید و حسرتی عمیق را از جدایی و هجران خود ابراز میکند. او به زیبایی و جاذبه چشمان معشوق اشاره میکند و بیان میکند که چنین دلبری وجود ندارد. شاعر از نادانی خود در عشق و تلاش در فراموشی معشوق صحبت میکند و از درد و رنجی که هر شب به خاطر دوری از عشق متحمل میشود، گلهمند است. او به ناامیدی از روزهایی که در حسرت معشوق میگذرانید، اشاره کرده و در نهایت بر این نکته تأکید میکند که هیچ درد و رنجی به اندازهی مرگ دل در عشق بینظیر نیست. این شعر حاکی از احساسی عمیق و درگیریهای روحی ناشی از عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: تو آنقدر دلربایی که هیچ کس به پای تو نمیرسد. خواب و خیالی که چشمانت ایجاد میکنند، به تنهایی برای جادوگری کافی نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که دوری از معشوق باعث بینظمی و ناهنجاری در تقدیر من شده، چگونه میتوانم پا را ببوسم؟ این خوشبختی فقط نصیب کسی میشود که ستارهای خوشیمن داشته باشد.
هوش مصنوعی: این متن به احساس شخص اشاره دارد که در زمان جستجوی خواستههایش، به حضور دیگری اهمیت میدهد و تمام توجه و احترامش را معطوف به او میکند. این فرد در موقعیتی قرار دارد که تمام تدبیر و هوش خود را به کار میگیرد تا در محضر محبوبش، مناسبترین و بهترین رفتار را از خود نشان دهد. در واقع، او میخواهد نشان دهد که این تلاش و توجه چگونه به احساسات و علاقهاش وابسته است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی درد و رنج خود را بیان کنی، به جای حرف زدن، تلاش کن تا آتش درونت را روشن کنی. تا کی میخواهی فقط با دمزدن از شعله بپرهیزی؟ باید خاکستری که از خود بر جا گذاشتهای را خاموش کنی.
هوش مصنوعی: در روزهای سخت و غمانگیز من، هر شبی شبیل اُنس و آرامش نیست. امیدوارم که این وضعیت ادامهدار نشود و کار به جایی نرسد که یک نفر کافر تا قیامت با غم و اندوه زندگی کند.
هوش مصنوعی: به من طعنه میزنند که چرا دل خود را گم کردهای، اما برای یافتن من به سراغ من بیا که من خود را گم کردهام و در جستجوی دیگران هستم.
هوش مصنوعی: دوستان میگویند که اگر ناگهان و در کمال نیاز به در خانه او بروی، دیگر هیچ امکانات و ثروتی برای رفتن به آن در ندارم که حتی خاک پای او شوم.
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه من دچار احساسات سوزان و دردناک نیست. هرچند دوستانم به من اهمیت میدهند و دلسوز هستند، ولی زمانی که آتش عشق دلی آزار دیده را بسوزاند، دیگر هیچ احساسی نمیتواند گرمای دل را به آن برگرداند.
هوش مصنوعی: خود را در شادی و غم پنهان کردن، چون خسرو، از این معشوق عجیب و غریب، دشوارتر است. این درد را نمیتواند کسی با تیغی برنده حس کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.