تا کی، ای مه روی، کین انگیختن؟
خون ما بر خاک عمدا ریختن
تنگ بر بستن کمیت فتنه را
در شکارستان عشق انگیختن
کی روا باشد به کوی عاشقان،
دل ز ما دزدیدن و بگریختن
جان به مهر خویش بستن، وانگهی
کشته خود را به زلف آویختن
گشت خسرو مویی، از خود مگسلش
سهل باشد موی را انگیختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت، با شه چون توان آویختن
این زمان خونم بخواهد ریختن
نیست حکمت این دو را آمیختن
فرق واجب میکند در بیختن
با نصاری بایدت آمیختن
خون تو اندر کلیسا ریختن
نه به خون ما سپاه انگیختن
نه زدیده اشک ماتم ریختن
دید حر کز وضع جیش انگیختن
در دو سو کار است برخون ریختن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.