شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟
ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم
به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست
عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم
ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق
چو لاله غرقه خون است چاک پیرهنم
ز بعد مردنم ار سوز دل چنین باشد
بسوزد از تب هجر تو در لحد کفنم
از آن دمی که دلم شد به صحبتت مایل
نماند میل به بالای سرو و نارونم
حدیث باغ چه گویم که با خیال رخت
نمی کشد دل غمگین به لاله و سمنم
بیا که بی تو به جانم ز محنت خسرو
به لطف خویش رهان از عذاب خویشتنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بار غم و دردهای عاطفی ناشی از جدایی و عشق ناکام سخن میگوید. او از شدت غم و رنجهایی که از هجران معشوق به جانش رسیده، خوندل میخورد و به شدت دچار عذاب است. تشبیهات و تصاویر قوی مانند شکافتن دل و وضعیت گل و لاله نشاندهندهی عمق این دردها هستند. همچنین از بیتابی و بیمیلی به زیباییهای طبیعت به خاطر غم عشق صحبت میکند. در نهایت، او از معشوق میخواهد که بیاید و او را از این عذاب رهانیده و آرامش بخشد.
هوش مصنوعی: از درد و غمهایی که بر دوشم سنگینی میکند، چه راهی دارم؟ تا کی باید از غصههایی که دارم، رنج ببرم و سکوت کنم؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری و جدایی به شدت آسیب دیده و پاره پاره شده است. جای تعجب نیست که از دهانم خون بریزد.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت درد و زخمهایی که در سینهام دارم، مثل گلی شدهام که به خاطر جدایی بر زمین افتاده و لباس من هم پر از خون است.
هوش مصنوعی: اگر بعد از مرگ من، اینطور باشد که دل به خاطر دوری تو بسوزد، پس در زیر خاک، دستمال کفنم هم به خاطر این عشق خواهد سوخت.
هوش مصنوعی: از زمانی که دلام به صحبت کردن با تو گرایش پیدا کرد، دیگر تمایلی به زیباییهای سرو و نارون ندارم.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بگویم از زیبایی باغ، زیرا دل غمگین من که در خیال توست، هیچگاه به گلها و زیباییهای طبیعی خوشحال نمیشود.
هوش مصنوعی: بیا و به کمک من بیا، چون بی تو جانم در عذاب است و نیاز دارم که با مهربانیات مرا از این درد و رنج نجات دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که از سر حمدان عقیق در یمنم
به سرخ ری کس نیست همچنان که منم
مرا سزد که کنم در جهان به . . . ر منی
که هر منی است گروگان هفده هژده منم
من آن کسم که ز بس تیز شهوتی . . . رم
[...]
درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم
میان نفس و هوا دست و پای چند زنم
هزار بار برآمد مرا که یکباری
ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم
گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ
[...]
عجب مدار خراباتیی چنین که منم
اگر به کوی خراباتیان بود وطنم
کنشت و کعبه به فرمان روم خدا مکناد
که در ضمیر من آید که من به خویشتنم
خودی خود چو براندازم آن چه ماند اوست
[...]
ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم
ولی چو در نگرم پرده ی رخ تو منم
مرا ز خویش بیک جام باده باز رهان
که جام باده رهائی دهد ز خویشتنم
بجز نسیم صبا ای برادران عزیز
[...]
حجابِ چهرهٔ جان میشود غبارِ تنم
خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم
چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست
رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.