گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم

بلبلم، این همه افغان ز بهاری دارم

نازنینی ست که بهرش دل و دین می بازم

خوبرویی ست که با او سرو کاری دارم

مست دلدارم اگر می نبود، ورنه از آنک

ساقی سر و قدی لاله عذاری دارم

هر که پرسید که «تو دل سوی فلانی داری »؟

هیچ منکر نشوم، گویمش «آری دارم »

می روم غاشیه بر دوش غبار آلوده

چه کنم خدمت دیوانه سواری دارم؟

بامدادانش گرفتم که بیا می نوشیم

گفت بگذار بخسپم که خماری دارم »

خسروا، خدمت خوبان کنم از دیده،از آنک

هر چه دارم من بیچاره ز یاری دارم

 
sunny dark_mode