خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود
مژه هر زمان اشک پالای بود
بیا، ای جهان، بر سر من بگرد
که این سر شبی زیر آن پای بود
تنم بر در دوست پامال گشت
چه تدبیر چون خاک آن جای بود؟
شب دوش هم بد نبود از خیال
اگر چه دراز و غم افزای بود
زمی های دوشینه مستم هنوز
میی کز دو چشم جگرزای بود
بگویم چه خوش داشت وقت مرا
سرودی که از ناله و وای بود
بکش زارم،ای عشق، کان دل نماند
که صبر مرا کارفرمای بود
بیفتاد چندین دل خلق دی
که شانه تراگیسوافزای بود
یکی کار زان لب دریغم مدار
که تا بود خسرو شکرخای بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه دشت پر باده و نای بود
به هر کنج صد مجلس آرای بود
فرامرز هر سو صف آرای بود
به هرگوشه چون شیر بر پای بود
به پیشش سرود و می و نای بود
که گردون به کامش دلارای بود
نه پوینده را بر زمین پای بود
نه پرنده را در هوا جای بود
سرآشفته ای مستِ خود رای بود
که در کشمرش پیش از این جای بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.