بر سر بیمو حسام خلوتی را هرکه زد
حق به دست اوست گر فریاد و افغان میکند
چون سرش زیر کلاه بخیه از گرمی بسوخت
بر مثال کاسه نو بانگ پنگان میکند
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
بر سر بیمو حسام خلوتی را هرکه زد
حق به دست اوست گر فریاد و افغان میکند
چون سرش زیر کلاه بخیه از گرمی بسوخت
بر مثال کاسه نو بانگ پنگان میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حال و وضعیت حسام بیمو اشاره میکند. او حسام را توصیف میکند که اگرچه فریاد و آه و ناله میزند، اما حق و حقیقت در دست اوست. شعری که به اتفاقی اشاره دارد، بیان میکند که سر حسام از گرما سوخته و به صورت غیرمستقیم، به احساسات و دردهای او اشاره میکند. مجازاً، او مانند یک کاسه نو، صدای بلندی از خود تولید میکند.
هوش مصنوعی: هرکسی که بر سر بیمو حسام (شمشیر) به تنهایی ضربهایی بزند، حق و انصاف با اوست، حتی اگر فریاد و ناله کند.
هوش مصنوعی: وقتی سرش زیر کلاهی قرار میگیرد و به خاطر گرما میسوزد، همانند کاسهای نو که به صدا درمیآید، صداهایی از خود در میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر عمانی چمنها را دُرافشان میکند
تا دهان باغ را پر زّر رخشان میکند
دامن خورشید یک چشمه زاشک شعشعه
دامن کهسار پر لعل بدخشان میکند
هر شبی قندیل زر اندود این نیلی رواق
[...]
زلف تو خورشید را در سایه پنهان میکند
روز روشن با شب تاریک یکسان میکند
گل چو میبیند که رویت بوستانافروز شد
قرب یک سال از خجالت ترک بستان میکند
از چه شد زلف تو در بند پریشانی خلق
[...]
فکر جمعیت عبث دل را پریشان میکند
آن که سر داده است ما را فکر سامان میکند
نرم کن دل را به آه آتشین کاین مشت خون
سخت چون گردید، در تن کار پیکان میکند
هرکه زد بر آتش خشم آب، مانند خلیل
[...]
کی سر شوریده من فکر سامان میکند
چاکهای سینهام کار گریبان میکند
شب به یاد روی آتشناک او در کنج غم
گریهای دارم که آتش را گلستان میکند
زلف با خال لبش تلقین ایمان میکند
تا مسلمان نامسلمان را مسلمان میکند
نفس سرکش ملک تن را می دهد آخر به باد
حاکم ظالم دیار خویش ویران می کند
راز خود در سینه چندان رو نمی سازد نهان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.