گنجور

 
کمال خجندی

زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن نگاه

تا ببینی از تو مسکینان بسی بر خاک راه

شوق آن روی چو آتش گر گنه گیرند و جرم

من سزای آتشم چون بیشتر دارم گناه

بر دو عارضی چون کشید آن طرفه خطها در دو روز

کآن چنان نازک خطی نتوان کشیده در دو ماه

نا گرفت زلف او بوسیدنش خواهم ذقن

تشنه ام من تشنه خواهم یی رسن رفتن به چاه

اشک می آید روان زان نیزتر آه و فغان

می رسد گونی فلان ای دیده و دل راه راه

چون رویم از حسرت آن چشم بر تابوت ما

دوستداران گو بیفشانید بادام سیاه

دوستان گویند میکن بردرش افغان کمال

چون توان کز بیم حاسد أو نتوان کرد آه

 
 
 
مسعود سعد سلمان

ماه تیرست ای نموده تیره از روی تو ماه

می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه

وقت نعمتهاست لیکن نعمتی چون می مدان

جان بدین گفته که من گفتم گواه آید گواه

دل به می تازه ست تازه جان همی شادست شاد

[...]

امیر معزی

صدهزاران سال میمون باد جشن مهرماه

بر شهنشاهی که دارد صدهزاران مهر وماه

بندگانش مهر و ماه اند وز فرخ طلعتش

روز ایشان هست فرخ‌تر ز جشن مهر ماه

یک تن است او از عدد وز نصرت و تایید هست

[...]

سنایی

در سعادت همچنین آسوده بادی سال و ماه

از بزرگان و ز بزرگی مر ترا اقبال و جاه

وطواط

هست دولت را اساس و هست ملت را پناه

حضرت خوارزمشاه و خدمت خوارزمشاه

خسرو عادل ، علاء دولت ، آن کز عدل اوست

هم خلایق را امان و هم شرایع را پناه

مسند خوارزمشاهی تا مسلم شود بدو

[...]

سوزنی سمرقندی

آنکه روی چرخ را زینت بانجم داد و ماه

داد ملک شرق را زینت بخیل شاه و شاه

شهریار شیردل خوارزمشاه آتسز که هست

در سر شمشیر او پیروزی دین الله

دولتی شاهی که بی کوشش سپهر از بهر او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه