زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد و آه
راه ازین گونه است بسم الله که دارم عزم راه
مهر او دعوی کتی آواز ثریا بگذاران
نشنود قول تو کس تا نگذارانی این گواه
دی نظر می کردم آن روی و ازین به دولتی
من ندیدم در جهان چندانکه می کردم نگاه
گر گه کاری شمارند آرزوی روی دوست
ما چگونه روی او بینیم با چندین گناه
در دهانش جایگاه یک سخن گفتم که نیست
باز دیدم این سخن هم بود بس بیجایگاه
کار اشک از چهره شمعی به عکس افتاده است
عکسی باشد پیش مردم آب بر بالای کاه
در میان خون مژگان عاقبت چشم کمال
خاک شد از انتظار او سقاءالله ثراه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دردهای عاشقانه میپردازد. شاعر با بیان مقدمهای از ناملایمات و اشک، ورود به راه عشق را با عزم و اراده اعلام میکند. او به عشق الهی اشاره میکند و میگوید که کسی صدای او را نمیشنود مگر اینکه خود گواهی دهد. عشق به محبوب برای او چنان جذاب است که نمیتواند از دیدن او صرفنظر کند. اما در عین حال، با توجه به گناهانی که کرده، از دیدن محبوب خود غمگین است. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که انتظار او از دیدار محبوبش به مانند شمعی است که در حال ذوب شدن است و در این میان، عشق و انتظار او به خاک و نابودی میانجامد.
هوش مصنوعی: زندگی عاشقان پر از اشک و غم و ناراحتی است. این مسیر با درد و رنج همراه است، ولی من با اراده و عزم راسخ قدم در این راه میگذارم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت او همچون آوای ستارهای درخشان است که هیچ کس صدای سخن تو را نمیشنود، مگر اینکه خودت آن را گواهی کنی و به دیگران نشان دهی.
هوش مصنوعی: به مدت طولانی به چهره زیبای تو نگاه کردم و در این نگاه، هیچ چیز در جهان را به اندازه زیبایی تو ندیدم.
هوش مصنوعی: اگر در عالم حساب و کتاب، اعمال ما را بسنجند، چگونه میتوانیم به چهره دوست خود نگاه کنیم با این همه گناهی که داریم؟
هوش مصنوعی: در گفتارش نکتهای را بیان کردم که به نظر میرسید مناسب نیست و بعد متوجه شدم که این گفتهٔ من نیز خود به هیچ وجه از جایی معتبر و مناسب برخوردار نیست.
هوش مصنوعی: کار اشک، شمعی را به یاد میآورد که در حضور مردم است و به شکلی عجیب تصویرش در آب روی کاه نمایان میشود. این تصویر نشان میدهد که حتی در شرایط سخت و تلخ، زیبایی و یادگاری از آنها باقی میماند.
هوش مصنوعی: در میان اشکهای مژهها، در نهایت چشم انتظار او به خاک سپرده شد. ای خدا، خاک او را گرامی بدار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه تیرست ای نموده تیره از روی تو ماه
می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه
وقت نعمتهاست لیکن نعمتی چون می مدان
جان بدین گفته که من گفتم گواه آید گواه
دل به می تازه ست تازه جان همی شادست شاد
[...]
صدهزاران سال میمون باد جشن مهرماه
بر شهنشاهی که دارد صدهزاران مهر وماه
بندگانش مهر و ماه اند وز فرخ طلعتش
روز ایشان هست فرختر ز جشن مهر ماه
یک تن است او از عدد وز نصرت و تایید هست
[...]
در سعادت همچنین آسوده بادی سال و ماه
از بزرگان و ز بزرگی مر ترا اقبال و جاه
هست دولت را اساس و هست ملت را پناه
حضرت خوارزمشاه و خدمت خوارزمشاه
خسرو عادل ، علاء دولت ، آن کز عدل اوست
هم خلایق را امان و هم شرایع را پناه
مسند خوارزمشاهی تا مسلم شود بدو
[...]
آنکه روی چرخ را زینت بانجم داد و ماه
داد ملک شرق را زینت بخیل شاه و شاه
شهریار شیردل خوارزمشاه آتسز که هست
در سر شمشیر او پیروزی دین الله
دولتی شاهی که بی کوشش سپهر از بهر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.