ای روان گرد درت اشک روان پیوسته
به فلک بی تو مرا آه و فغان پیوسته
در چمن چون ورق عارض و رخسار تو نیست
گل سرخ این همه بر سرو روان پیوسته
تا لبم پای نو بوسید و زبان نام تو برد
این جدا شکر تو می گوید و آن پیوسته
تا به تیر مژه دل صید کنی از چپ و راست
ز ابروان چشم تو دارد دو کمان پیوسته
خاک پای تو ز صد میل مرا در نظر است
باد آن سرمه به چشم نگران پیوسته
در دهان جای حدیث دگری نیست که هست
سخن آن لب و دندان به زبان پیوسته
به وصال لب او یافته تا جسته کمال
زندگانی چو تن گشته به جان پیوسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و دلتنگی برای معشوق است. شاعر با بیان احساسی عمیق از اشک و آههای پیوستهاش در غیاب معشوق، به زیباییهای چهرهٔ او و تأثیر آن بر زندگیاش اشاره میکند. او به ارتباط عمیق عاشق و معشوق پرداخته و بر اهمیت زبان و لب معشوق در بیان احساسات تأکید میکند. شاعر به تصویرسازیهای نمادین مانند گل سرخ و تیر مژه نیز اشاره میکند که نشاندهندهٔ جذابیت و جاذبهٔ معشوق است. در نهایت، شاعر زندگی را به پیوند عمیق با معشوق تشبیه میکند، جایی که عشق و وجود او به وجود شاعر جان میبخشد.
هوش مصنوعی: ای جان من! اشکهایت مدام به آسمان میریزند و بدون تو، آه و فریاد من ادامه دارد.
هوش مصنوعی: در چمن، زیبایی و رخسار تو را نمیتوان با گل عاشقانه مقایسه کرد؛ این همه گل سرخ برای سرو زیبای تو بیمعناست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لبم به پای نو بوسه دهد و زبانم نام تو را بر زبان بیاورد، این جداگانه شکر و سپاس تو را میگوید و آن (یعنی عشق و وصال) همیشه در حال پیوستگی است.
هوش مصنوعی: تا با تیر مژهات دلها را شکار کنی، از دو طرف، ابروهای چشمان تو مانند دو کمان همیشه در دسترساند.
هوش مصنوعی: خاک پای تو برای من ارزش زیادی دارد، مثل اینکه هر بار که باد میوزد، سرمهای که بر چشم نگرانم هست، به یاد تو میافتد و به آن توجه میکنم.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از این است که در جایی دیگر نمیتوان به جز آنچه که آن لب و دندان میگویند، صحبت دیگری را شنید. به عبارت دیگر، فقط این لب و دندانند که حرفهای خود را میزنند و داستان آنها به زبان آورده میشود.
هوش مصنوعی: به دیدار لب او رسیدهام و از این دستاورد، کمال زندگی را حس میکنم؛ همچنان که بدن به روح پیوسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی زیبا نتوان داشت نهان پیوسته
خاصه رویت که به روحست و روان پیوسته
زلف از دست بدادیم و ز دل خون بچکید
گویی آن زلف رگی بود به جان پیوسته
آبم از دیده روانست و خیال قد او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.