آن چه رویست که حسن همه عالم با اوست
دل در آن کوی نه تنهاست که جان هم با اوست
دم عیسی که به رنجور شفا میبخشد
دم نقد از لب او جوی که این دم با اوست
خانه دل به خیال لب او دار شفاست
چند نالد دل مجروح که مرهم با اوست
دهنت گرچه که او خانم دلها دزدد
چون بخندد همه دانند که خانم با اوست
گو میارید به ما شادی بگریخته را
چه کنم شادی بی دوست که صد غم با اوست
صاحب درد ز طوفان بلا جان نبرد
نوح هرجا که رود دیده پر نم با اوست
روی زیبای تو در دیدهٔ گریان کمال
کعبه حسن و جمالست که زمزم با اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و وابستگی عمیق انسان به محبوب و زیبایی او میپردازد. شاعر میگوید که همه زیباییها و خوبیها در وجود محبوب جمع است و دل انسان به خاطر او آرامش مییابد. او به قدرت شفا بخشی محبوب اشاره میکند و بیان میکند که حضور و لبخند محبوب میتواند همه غمها را رفع کند. در نهایت، زیبایی معشوق را به زیبایی کعبه و زلالی آب زمزم تشبیه میکند و نشان میدهد که هیچ شادیای بدون حضور محبوب معنا ندارد.
هوش مصنوعی: چیزی که وجود دارد، زیبایی تمام جهان در آن است. دل در آن مکان تنها نیست؛ بلکه جان نیز در آنجا حضور دارد.
هوش مصنوعی: تنفس عیسی، که بیماران را درمان میکند، هماکنون از لب او جوی جاری است که این نفس حقیقتاً با اوست.
هوش مصنوعی: دل وقتی به یاد لبهای اوست، جایی برای آرامش و بهبودی پیدا میکند. با این حال، دل مجروح نمیتواند از دردش بگوید، چرا که درمانش نزد اوست.
هوش مصنوعی: هرچند تو دختر زیبایی هستی و قلبها را تسخیر میکنی، اما وقتی لبخند بر لب میزنی، همه متوجه میشوند که عشق و دلبر واقعیات با توست.
هوش مصنوعی: اگر شادی را به ما بازگردانید، چه کنم که شادی بدون دوست فایدهای ندارد و با او همواره غمهای زیادی دارم.
هوش مصنوعی: کسی که در چنگال درد و مشکل گیر کرده است، مانند نوح در طوفان سختی، نمیتواند از غم و اندوه خود فرار کند. هر جا که برود، اشک و غم او همیشه همراهش خواهد بود.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبای تو در چشمهای پر از اشک نشاندهندهٔ کاملترین جلوههای زیبایی و ظرافت است که مانند آب زلال زمزم به آن میباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن سیهچرده که شیرینیِ عالم با اوست
چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرم با اوست
گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست
رویِ خوب است و کمالِ هنر و دامنِ پاک
[...]
عقل نخلی است خزان دیده که ماتم با اوست
عشق سروی است که سرسبزی عالم با اوست
هر که در معرکه با جوهر ذاتی چون تیغ
روزگارش به خموشی گذرد، دم با اوست
عاصیی را که سروکار به دوزخ باشد
[...]
آنکه درمان دل خسته عالم با اوست
رفت و داغم بجگر ماند که مرهم با اوست
نه بزرگیست به دولت که سلیمان نشود
دیو هرچند که روزی دو سه خاتم با اوست
چون مسیح آنکه کند زنده جهان را بدمی
[...]
هر که زین جانوران صورت آدم با اوست
هر چه...گی اندر همه عالم با اوست
شرع بر بسته مردم به مثل دانی چیست
دیو... که انگشتری جم با اوست
گرنه... ای از لعل بتان دست مدار
[...]
دلبر ما نه همی طره پر خم با اوست
هر چه حسن است در آفاق مسلم با اوست
مشمر ای دل صفت حسن که دارد همه را
مهربانی بود وبس که همی کم با اوست
همه بیمار از آنیم که یار است طبیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.