رفتم از دست من بی سر و پا را دریاب
پادشاهی ز سر لطف گدا را دریاب
بی گل وصل دل آزرده شد از خار فراق
بلبل خسته بی برگ و نوا را دریاب
بر درت دیر به دیری که روم گو به رقیب
که بیا عاشق دیرینه ما را دریاب
زیر لب این همه دشنام دعاگو چه کنی
لطف کن بوسی و مقصود دعا را دریاب
وعده وصل ترا گرچه وفا ممکن نیست
هم به آن وعده دل اهل وفا را دریاب
جان به لب میرسد از تشنگیم بیش مپای
ای لب تشنه ببوس آن کف پا را دریاب
دست بوسی گرت از دوست غم اوست کمال
مرحبا گو غم او را و بلا را دریاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان حال و دل خود میپردازد. او از کسی میخواهد که به حال دلش برسد و دردی را برای او دوا کند. به تصویر کشیده شده است که چگونه عشق و دوری از محبوب باعث عذاب و رنج او شده است. شاعر از محبوب میخواهد که حتی اگر وعده وصل به حقیقت نپیوندد، او را فراموش نکند و در دل نسبت به عاشق وفادار ارتباط برقرار کند. در نهایت، او اشاره میکند که عشق واقعی و غم دوستان همگی قابل احتراماند و باید به آنها توجه کرد.
هوش مصنوعی: من از دست و پای خودم ناتوان و بیکس شدهام، ای پادشاه! لطفی کن و به حال کسی که در وضعیت من است، توجه کن.
هوش مصنوعی: بدون وجود گل و وصل، دل بلبل از خار فراق و دوری دچار آزردگی شده است. از تو خواهش میکنم به حال بلبل خستهای که نه برگ دارد و نه نوا، رحم کن و به او کمک کن.
هوش مصنوعی: به در خانهات به مدت طولانی منتظر ماندم. به رقیب بگو که به عشق قدیمیام توجه کند و به او کمک کند.
هوش مصنوعی: زیر لب این همه بد و بیاحترامی را میشنوی، اما چه فایدهای دارد؟ لطف کن و مرا ببوس، و هدف از دعا را درک کن.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است وعده دیدارت را زیر پا بگذاری، اما دل افرادی که وفادارند را در این وعده درک کن و به آن اهمیت بده.
هوش مصنوعی: تشنگی باعث شده که جانم در آستانهی رفتن باشد. ای لب تشنه، آن پای محبوب را ببوس و به من کمک کن.
هوش مصنوعی: اگر دوستی از تو درخواست یاری کند و غمگین باشد، با رویی باز و خوشحالی از او استقبال کن و مشکلات و غم هایش را درک کرده و حمایت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به نگاهی دل خون گشته ما را دریاب
به چراغی سر خاک شهدا را دریاب
می رسد زود به سر عمر نفس سوختگان
لاله دامن صحرای وفا را دریاب
از هوادار، شرر شعله سرکش گردد
[...]
مست نازی نتوان گفت که ما را دریاب
سوی خود بین و دل اهل وفا را دریاب
هر نسیمی که وزد نامه فارغبالی است
خار صحرای جنون باش و هوا را دریاب
این خزانی است که از رشحه گل بسیار است؟
[...]
دیده ها واله نظارهٔ مژگان خوشی ست
آن سنان مژهٔ حلقه ربا را دریاب
چین پیشانی آن زهره جبین را بنگر
موج رحمت دریای بقا را دریاب
می شنیدم که سر بی سر و پایان داری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.