کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کند
ز عشق سینه که رنجور شد شفا چه کند
اگر نظر نگمارد به عاشق درویش
عتابت و کرم خویش پادشا چه کند
گرفتم آن سر زلف از سنم ندارد دست
شب وصال که افتد بدست ما چه کند
را چه جرم که خود می رود دل از دستم
دلی که خود رود از دست دلربا چه کند
چو در بهشت نمائی جمال کو رضوان
بگو به حور که دیگر کسی ترا چه کند
خیال عارض تو نیست در دل بی عشق
چنین لطیف چنان جای بی هوا چه کند
دعای جان تو گفت ابرویت چو دید کمال
نیازمند به محراب جز دعا چه کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر احساسات عاشقانه و غم و اندوه ناشی از عشق است. شاعر به دشواریهایی که در عاشقی با آن مواجه است، اشاره میکند و از درد و رنجی که عشق به همراه دارد، سخن میگوید. او میپرسد اگر محبوب به عاشق توجه نکند، چه باید کرد و اینکه اگر در دل عشق وجود نداشته باشد، دل چگونه میتواند آرامش پیدا کند. همچنین به زیباییهای محبوب و قدرت دعا اشاره میکند و نشان میدهد که در برابر دشواریها، تنها امید به دعا و محبت است.
هوش مصنوعی: کسی که دلش برای درد تو میسوزد، نمیداند چگونه میتواند به تو کمک کند. وقتی عشق باعث شده که قلبش آزار ببیند، نمیداند برای تسکین خودش چه باید بکند.
هوش مصنوعی: اگر محبوب به عاشق درویش توجهی نداشته باشد، در این صورت عتاب و محبت او نمیتواند کمکی به پادشاه کند.
هوش مصنوعی: من آن سر زلف را گرفتم، اما سن من به قدری کم است که شب وصال به من نمیرسد؛ اگر هم روزی به دستم بیفتد، چه کار میتواند بکند؟
هوش مصنوعی: دل از دستم میرود و من هیچ تقصیری ندارم. دلی که عاشق دلرباست، چه میتواند کند وقتی خود دل از دست برود؟
هوش مصنوعی: وقتی در بهشت زیبایی تو را به رضوان نشان میدهند، به حور بگو که دیگر کسی به تو چه کار دارد.
هوش مصنوعی: تصور چهره تو در دل کسی که عاشق نیست، اینقدر لطیف و زیبا نیست. در جایی که عشق و خواستنی وجود ندارد، حال و هوای بیخیالی چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: دعای جان تو وقتی به ابرویت نگریست، فهمید که کسی که به کمال رسیده، در برابر محراب جز دعا چه کار دیگری میتواند انجام دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دعای عمر به این صید مبتلا چه کند
به نیم کشته تیغ اجل، دعا چه کند
ز اختلاط منش میشود حیا مانع
ولی به جذبه عشقی چنین، حیا چه کند
به نا امید دل من، که آزمود ترا
[...]
چه پرسی ام که به جانت هوای ما چه کند
در آن چمن که گل آتش بود، صبا چه کند
تبسم تو که ناسور را دهد مرهم
به سینه نیش زند، نیش غمزه را چه کند
هزار گونه مراد محال می طلبی
[...]
نسیم صبح به آن طره دوتا چه کند
به صدهزار گره یک گرهگشا چه کند
ز تیغ برق دل ابر چاک چاک شده است
به حسن شوخ سپرداری حیا چه کند
طلا ز صحبت اکسیر بی نیاز یود
[...]
به زنده کرده سوز نهان قبا چه کند
به شمع مهر و وفا خصمی صبا چه کند
تو کینه جوی و دعا بی اثر وفا بدنام
به نا امیدی من عشق بینوا چه کند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.