گنجور

 
کمال خجندی

کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کند

ز عشق سینه که رنجور شد شفا چه کند

اگر نظر نگمارد به عاشق درویش

عتابت و کرم خویش پادشا چه کند

گرفتم آن سر زلف از سنم ندارد دست

شب وصال که افتد بدست ما چه کند

را چه جرم که خود می رود دل از دستم

دلی که خود رود از دست دلربا چه کند

چو در بهشت نمائی جمال کو رضوان

بگو به حور که دیگر کسی ترا چه کند

خیال عارض تو نیست در دل بی عشق

چنین لطیف چنان جای بی هوا چه کند

دعای جان تو گفت ابرویت چو دید کمال

نیازمند به محراب جز دعا چه کند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
میلی

دعای عمر به این صید مبتلا چه کند

به نیم کشته تیغ اجل، دعا چه کند

ز اختلاط منش می‌شود حیا مانع

ولی به جذبه عشقی چنین، حیا چه کند

به نا امید دل من، که آزمود ترا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میلی
عرفی

چه پرسی ام که به جانت هوای ما چه کند

در آن چمن که گل آتش بود، صبا چه کند

تبسم تو که ناسور را دهد مرهم

به سینه نیش زند، نیش غمزه را چه کند

هزار گونه مراد محال می طلبی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
صائب تبریزی

نسیم صبح به آن طره دوتا چه کند

به صدهزار گره یک گرهگشا چه کند

ز تیغ برق دل ابر چاک چاک شده است

به حسن شوخ سپرداری حیا چه کند

طلا ز صحبت اکسیر بی نیاز یود

[...]

اسیر شهرستانی

به زنده کرده سوز نهان قبا چه کند

به شمع مهر و وفا خصمی صبا چه کند

تو کینه جوی و دعا بی اثر وفا بدنام

به نا امیدی من عشق بینوا چه کند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه