گنجور

 
کمال خجندی

رات اور دوسری باد گلریز شد و بر سر گل ژاله چکید

آب در جوی وز پیرامن جو سبزه دمید

گل ز رخ پرده و نرگس به چمن چشم گشاد

سرو شمشاد قدر مرغ چمن ناله کشید

خرم آن دل که بهار از پی ترتیب دماغ

بانگ مرغ چمن و بوی گل تازه شنید

باد سوی چمن آمد که دهد مژده که باز

گل به بستان و به گل میوه مقصود رسید

هرکه دید آن قد و عارض ز چمن آرایان

اول از جان و سر آنگه ز گل و سرو برید

با تو گل دفتر خود خواست که گیرد به حساب

باغبان آن ورق و باد به او در پیچید

عمر چون دور گل اثر باد هوا رفت و کمال

دامن از یارو به دامن گل مقصود نچید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید

این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید

من همانم که به من داشتی از گیتی چشم

چه فتاده ست که در من نتوانی نگرید

من همانم که مرا روی همی اشک شخود

[...]

منوچهری

ای شرابی به خمستان رو و بردار کلید

در او باز کن و رو به آن خم نبید

از سر و روی وی اندر فکن آن تاج تلید

تا ازو پیدا آید مه و خورشید پدید

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید

تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید

طرب از من بگریزاند و خود از من بگریخت

طرب از من برمایند و خود از من برمید

گر نیابمش بسا درد که من خواهم یافت

[...]

سنایی

داستان پسر هند مگر نشنیدی

که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید

پدر او لب و دندان پیمبر بشکست

مادر او جگر عم پیمبر بمکید

خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت

[...]

خاقانی

ای امیر امرای سخن و شاه سخا

به سخن مثل عطارد به سخا چون خورشید

توئی استاد سخن هم توئی استاد سخا

حاتم طائی شاگرد تو زیبد جاوید

میر میران توئی و ما همه رسمی توایم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه