رات اور دوسری باد گلریز شد و بر سر گل ژاله چکید
آب در جوی وز پیرامن جو سبزه دمید
گل ز رخ پرده و نرگس به چمن چشم گشاد
سرو شمشاد قدر مرغ چمن ناله کشید
خرم آن دل که بهار از پی ترتیب دماغ
بانگ مرغ چمن و بوی گل تازه شنید
باد سوی چمن آمد که دهد مژده که باز
گل به بستان و به گل میوه مقصود رسید
هرکه دید آن قد و عارض ز چمن آرایان
اول از جان و سر آنگه ز گل و سرو برید
با تو گل دفتر خود خواست که گیرد به حساب
باغبان آن ورق و باد به او در پیچید
عمر چون دور گل اثر باد هوا رفت و کمال
دامن از یارو به دامن گل مقصود نچید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، به زیبایی بهار و شکوفایی گلها پرداخته شده است. باد به چمن میوزد و گلها را غنچهزده میکند و عطر تازگی را به ارمغان میآورد. دلهای شاد از آواز پرندگان و بوی دلانگیز گلها خوشحال میشوند. شاعر به زیباییهای طبیعی اشاره میکند و این حس لطیف را با تصویرسازی قشنگی از گلها و سروها بیان میکند. اما در لابهلای زیباییها، گذر عمر و ناپایداری زندگی نیز یادآوری میشود، که نشان میدهد هر چیزی در دنیا گذراست.
هوش مصنوعی: شب از رنگ و بوی گل پر شد و قطرات شبنم را بر روی گلها ریخت، همچنین در اطراف جوی، سبزهها جوانه زدند و رشد کردند.
هوش مصنوعی: گل از پشت پرده نمایان شد و نرگس در چمن از شادی چشمانش را گشود. سرو و شمشاد با قد و قامت خود، موجب شدند که مرغ چمن ناله و فریاد کند.
هوش مصنوعی: دل خوشی دارد که با شنیدن آواز پرندهها و بوی گلهای تازه در بهار، شادابی و سرزندگی را احساس کند.
هوش مصنوعی: باد به سمت چمن وزید و خبر خوشی آورد که گلها دوباره در باغ شکفتند و میوهها هم به مقصد دلخواه رسیدند.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی آن قد و چهره را از زیباییهای چمنکاریان ببیند، ابتدا جان و دلش را فدای او میکند و سپس از گل و سرو (زیباییهای طبیعی) دل میکَند.
هوش مصنوعی: با تو، گل دفتر خود را خواست که به حساب باغبان برسد، اما باد آن ورق را در خود پیچید.
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند گل است که تحت تأثیر باد و تغییرات قرار میگیرد و به سرعت از بین میرود. همچنین، انسان برای به دست آوردن کمال و زیبایی باید از پشتیبانی و همراهی دیگران بهرهمند شود، اما در نهایت ممکن است به آنچه که آرزو داشته نرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید
این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید
من همانم که به من داشتی از گیتی چشم
چه فتاده ست که در من نتوانی نگرید
من همانم که مرا روی همی اشک شخود
[...]
ای شرابی به خمستان رو و بردار کلید
در او باز کن و رو به آن خم نبید
از سر و روی وی اندر فکن آن تاج تلید
تا ازو پیدا آید مه و خورشید پدید
دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید
تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید
طرب از من بگریزاند و خود از من بگریخت
طرب از من برمایند و خود از من برمید
گر نیابمش بسا درد که من خواهم یافت
[...]
داستان پسر هند مگر نشنیدی
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بمکید
خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت
[...]
ای امیر امرای سخن و شاه سخا
به سخن مثل عطارد به سخا چون خورشید
توئی استاد سخن هم توئی استاد سخا
حاتم طائی شاگرد تو زیبد جاوید
میر میران توئی و ما همه رسمی توایم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.