در گلستانها تماشائی به از روی تو نیست
در بهشت عدن جائی خوشتر از کوی تو نیست
بامدادان از پشیمانی بماند در خمار
هر که امروزش چو نرگس مستی از بوی تو نیست
همچو اشک زاهدان خواهند زد بر روی او
طاعت هر کس که محرابش ز ابروی تو نیست
ما به صد جان بوی آن زلف از صبا چون میخریم
چون به دست ما بهای یک سر موی تو نیست
دل گرفتارست در دام بلا مشکل تر آنک
حل این مشکل بجز در عقد گیسوی تو نیست
خون ما بی جوم ریزی و به فکر این خطا
چون سر زلفت سری هرگز به زانوی تو نیست
گفته ای خاک ره مانی وزان کمتر کمال
این چنین تعظیمها حد دعاگوی تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مضمون این ابیات، عشق و علاقه عمیق شاعر به معشوقش است. شاعر میگوید که زیباییهای گلستانها و بهشت ارزشی در برابر زیباییهای معشوق او ندارند. او از حالتی دلباخته و پشیمان سخن میگوید که هیچ چیز نمیتواند جایگزین زیبایی و خوشبویی معشوقش شود. شاعر به دشواریهای عشق اشاره میکند و مشکلگشایی را تنها در عشق به او میبیند. او همچنین به نوعی وابستگی و فداکاری در عشق اشاره دارد و میگوید که تمام ارزشها و عبادات در مقایسه با عشق او کمارزش است.
هوش مصنوعی: در باغها و گلستانها هیچ منظرهای به زیبایی چهرهات نیست و در بهشت هم جایی خوشتر از دیار تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در صبح روز بعد، کسی که امروز به خاطر تو دچار خوابآلودگی و پشیمانی شده باشد، دیگر به حالتی چون نرگس خمار و مست نیست. او از بوی تو و زیباییات بیبهره است.
هوش مصنوعی: آنگونه که زاهدان اشک میریزند، بر چهره او نیز طاعت و عبادت همه کسانی که محرابشان به زیبایی ابروی تو نیست، خواهند ریخت.
هوش مصنوعی: ما با عشق و دلی شاد از عطر آن زلف تو که به نسیم صبح میرسد، بهرهمند میشویم، اما چون توان خریدن حتی یک تار موی تو را نداریم، در واقع هیچ بهایی برایش نداریم.
هوش مصنوعی: دل به دام مشکلات گرفتار شده و دشواری این است که راه حل این مشکلات تنها در دست تو و زیبایی گیسوی توست.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از ناامیدی و حسرت اشاره دارد. او میگوید که خون ما بیدلیل و به خاطر یک اشتباه ریخته شده و هیچ گاه به زانوی تو نمیرسد، که نشاندهنده این است که درد و رنجی که متحمل شده به کسی که حواسش به او نیست، نمیرسد. این احساس دلتنگی و درد ناشی از یک رابطه ناپایدار و بیاعتنایی است.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که به خاک راهت میمانم و از این کمتر هم به کمال نخواهم رسید. این همه تعظیم و بزرگداشت از من شایستهی دعا کردن برای تو نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک سر مو راستی در طاق ابروی تو نیست
رحم در سر کار مژگان بلاجوی تو نیست
می دهی صد وعده و فی الحال بر هم می زنی
این اداها لایق چشم سخنگوی تو نیست
بی سبب از شاهراه وعده بیرون می روی
[...]
حاجت من در دو عالم جز گل روی تو نیست
روضه رضوان من غیر از سر کوی تو نیست!
از طواف کعبه و دیر و حرم ما را چه حظ؟!
مسجد و محراب من غیر از سر کوی تو نیست!
یک دمی آسوده نبود این دل مجروح من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.