گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رباعی ۳۶ به خوانش سهیل قاسمی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خواجه عبدالله انصاری

آن دل که تودیدی همه دیگر گون شد

و آن حوض پر آب ماهمه پر خون شد

و آن باغ پر از نعمت چون وارون شد

وآن آب روان ز باغ ما بیرون شد

منوچهری

سبحان‌الله جهان نبینی چون شد

دیگرگون باغ و راغ دیگرگون شد

شمشاد به توی زلفک خاتون شد

گلنار به رنگ توزی و پرنون شد

خیام

افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد

وز دست اجل بسی جگرها خون شد

کس نآمد از آن جهان که پرسم از وی

کاحوال مسافران دنیا چون شد

امیر معزی

گر نعمت دشمنت ز حد بیرون شد

بنگر که به عاقبت ز محنت چون شد

از قارون‌ گر به مال و گنج افزون شد

در زیر زمین نهفته چون قارون شد

میبدی

آن دل که تو دیدی همه دیگرگون شد

و آن حوض پر آب ما همه پر خون شد

و آن باغ پر از نعمت چون هامون شد

و آن آب روان زباغ ما بیرون شد.

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه