گنجور

 
خیام

شنیدم که روزی هرمز پدر خسرو (به) یکی خوید‌زار جو بگذشت. خوید را آب داده بودند و آب از کشت‌زار بیرون می‌آمد و راه می‌گرفت و ماه فروردین بود. فرمود که آن آب از جو بیرون می‌آید. یک کوزه پر کردند تا بخورد و گفت جو دانه‌ای مبارک است و خویدش خویدی خجسته و آب که بر وی گذرد و از وی بیرون آید ماندگی را کم کند و خستگی معده بر‌دارد و ایمن بوَد تا سال دیگر که جو رسد از رنج تشنگی و بیماری.

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!