گنجور

 
خواجوی کرمانی

گفتم سخنت گفت مگو کم یادست

گفتم عهدت گفت بروکان با دست

گفتم کارم چو زلفت افتد در پای

در تاب شد و گفت چنین افتادست

 
sunny dark_mode