خویش را در کوی بیخویشی فکن
تا ببینی خویشتن بی خویشتن
جرعه ئی بر خاک می خواران فشان
آتشی در جان هشیاران فکن
هر کرا دادند مستی در ازل
تا ابد گو خیمه بر میخانه زن
مرغ نتواند که در بندد زبان
صبحدم چون غنچه بگشاید دهن
باد اگر بوی تو بر خاکم دمد
همچو گل بر تن بدرّانم کفن
از تنم جز پیرهن موجود نیست
جان من جانان شد و تن پیرهن
آنچنان بد نام و رسوا گشته ام
کز در دیرم براند برهمن
سرّ عشق از عقل پرسیدن خطاست
روح قدسی را چه داند اهرمن
جز میانش بر بدن یک موی نیست
وز غم او هست یک مویم بدن
باغبان از ناله ی ما گو منال
ما نه امروزیم مرغ این چمن
معرفت خواجو ز پیر عشق جوی
تا سخن ملک تو گردد بی سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مقام والای عشق و خودشناسی میپردازد. شاعر به ما میگوید که برای درک واقعی خویشتن، باید از تعلقات دنیوی و خودخواهی دور شویم. او تحصیل معرفت را از طریق عشق توصیه میکند و بر این باور است که تنها با دمی از عشق میتوان به حقیقت رسید. همچنین به تصویر عاشق و معشوق اشاره میکند و مفهوم مستی در عشق را به عنوان حالتی نیکو و آزادکننده معرفی میکند. در نهایت، شاعر به ناچیزی جسم انسان و اهمیت روح و عشق در زندگی اشاره میکند و از خواننده میخواهد که به دنبال شناخت واقعی خود از طریق عشق باشد.
هوش مصنوعی: خودت را در دنیای بیهویتی رها کن تا بتوانی وجود واقعیات را در absence از هویت ببینی.
هوش مصنوعی: نوشیدنیای بر زمین میخواران بریز و آتشی در دل هوشیاران بیفکن.
هوش مصنوعی: هر کسی که در آغاز، حالتی سرمست و شاداب پیدا کرده، باید تا همیشه، مکان و فضای خود را به مانند یک میخانه حفظ کند.
هوش مصنوعی: مرغی که در صبح زود به آواز میآید، نمیتواند زبانش را به بند بکشد، زیرا وقتی صبح فرا میرسد، مانند غنچهای که باز میشود، با شادی و آزادگی به آواز میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر بادی بوزد و عطر تو را بر خاک من بیاورد، مثل گلی که بر روی پارچهای از ابریشم پوشیده میشود، من هم با عشق و زیبایی تو در آرم.
هوش مصنوعی: تن من فقط یک پیراهن است و جز آن چیزی در من وجود ندارد. جان من به عشق جانان وصل شده و این تن فقط پوششی بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: این قدر بدنام و معروف به رسوایی شدهام که حتی از در کلیسا هم مرا بیرون میکنند.
هوش مصنوعی: از عقل پرسیدن درباره عشق اشتباه است، چون موجود شیطانی نمیتواند به درستی از روح پاک و قدسی چیزی بداند.
هوش مصنوعی: در میان او هیچ چیز دیگر نیست و فقط یک مو بر بدنم باقی مانده است، و از غم او همچنان یک مو بر بدنم وجود دارد.
هوش مصنوعی: باغبان از نالههای ما نگو، امروز حال خوبی نداریم. اینجا، ما فقط پرندگان این باغ هستیم.
هوش مصنوعی: عرفان و دانش خواجو از عشق حقیقی را بیاموز، تا سخن پادشاهی تو بدون کلام و بیان شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشتیی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
نه خله باید، نه باد انگیختن
نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
چرخ پنداری بخواهد شیفتن
زان همی پوشد لباس پر دَرَن
شاخ را بنگر چو پشت دل شده
برگ را بنگر چو روی ممتحن
ابر آشفته برآمد وز دمن
[...]
این دل و جان طبیعت سنج را
یک زمان از می طریقت سنج کن
دوستان را بند گردان از وفا
ورنه باری از جفا دشمن من
چون نکردی یک زبانی لاله وار
ده زبانی نیز چون سوسن مکن
بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن
[...]
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.