خواجوی کرمانی
»
دیوان اشعار
»
صنایع الکمال
»
حضریات
»
قطعات
»
شمارهٔ ۲۳ - فی الاستعطاف من بعض اکابر العصر
ایا شکوفه ی باغ کرم که گاه صریر
چو کلک نغمه نواز تو عندلیبی نیست
برنج فاقه شدم مبتلا و درمان چیست
که در دیار شما گوئیا طبیبی نیست
اگر ترا نظر لطف با غریبان هست
بخاک پات که همچون رهی غریبی نیست
چو عالمی همه پرورده ی عطای تواند
ز خوان مکرمتت بنده را نصیبی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس غربت و نیاز به محبت و توجه برای رهایی از درد و رنج است. شاعر از شکوفههای باغ کرم و نغمههای زیبای طبیعت صحبت میکند، اما در عین حال از دشواریها و فقر خود میگوید و به این نکته اشاره میکند که در میان آن همه زیبایی، او درمانی برای دردهایش نمییابد. او به نظر لطف و محبت معشوقش تمنا میکند و حس میکند که در این دیار غریب است و هیچ چیزی از عطای او نصیبش نمیشود.
هوش مصنوعی: آیا شکوفههای باغ کرم، که گاهی صدای خوش نغمهسرا به گوش میرسد، مانند پرندهای نیست که آواز میخواند؟
هوش مصنوعی: من دچار مشکلات و گرفتاریهایی شدهام و نمیدانم راه درمان این وضعیت چیست، چرا که به نظر میرسد در سرزمین شما دکتری وجود ندارد که به من کمک کند.
هوش مصنوعی: اگر تو به غریبان توجه و لطفی داری، پس بر خاک پای تو باید افتاد، چون کسی مانند تو در این دنیا نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که همه مردم از نعمتها و برکتهای تو بهرهمند هستند، من که بنده توام، هیچ سهمی از این بخششها ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.