گر از جور جانان ننالی رواست
که دردی که از دوست باشد دواست
چه بویست کارام دل می برد
مگر بوی زلف دلارام ماست
عجب دارم از جعد مشکین او
که با اوست دایم پریشان چراست
نه تنها بدامش نهم پای بند
بهر تار مویش دلی مبتلاست
تو گوئی که صد فتنه بیدار شد
چو جادویش از خواب مستی بخاست
بتا بیش ازین قصد آزار من
مکن زانک هر نیک و بد را جز است
گدائی چو خواجو چه قدرش بود
که در خیل خوبان سلیمان گداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و دردهایی که از محبت معشوق میآید میپردازد. او میگوید اگر از ظلم معشوق شکایت نکنیم، بر ما رواست چرا که درد عشق در حقیقت دارویی برای جان است. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و از حیرت خود نسبت به پیچش موها و زیبایی او میگوید. شاعر خود را در دام عشق او میبیند و میگوید که این عشق او را پریشان کرده است. در انتها، او به شرط گدایی عشق اشاره میکند و بیان میکند که در جمع معشوقان، هر کسی به نوعی به عشق میزند و حاضر است برای آن گدایی کند.
هوش مصنوعی: اگر بابت ظلم و بیمهری معشوق شکایت نکنی، اشکالی ندارد؛ زیرا دردی که از دوست میکشی، خود درمانی دارد.
هوش مصنوعی: جز بوی خوش موی زیبای معشوق، چه چیزی میتواند دل را به جایی ببرد و آرامش بخشد؟
هوش مصنوعی: من از حالت پیچیده و زیبای موهای مشکی او شگفتزدهام که با وجود حضور دائمیاش، همچنان در دل من احساس پریشانی و گیجی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر یک تار موی او، که دل مرا به خود مشغول کرده، خودم را به دام او نمیاندازم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زمانی که جادوگر از خواب غفلت بیدار میشود، صدها مشکل و آشفتگی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: ای محبوب، بیش از این قصد اذیت کردن من را نداشته باش، زیرا هر خوبی و بدی در این دنیا جز از جانب تو نیست.
هوش مصنوعی: خواجو، حتی اگر در جمع زیباییهای سلیمان باشد، در نظر میآید که او همواره در مقام گدا و نیازمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
هنوز آلت عقد ناکرده راست
که از هر سویی غلغل و نعره خاست
بلی، بیگمان این جهان چون گیاست
جز این مردمان را گمانی خطاست
ازیرا که همچون گیا در جهان
رونده است همواره بیشی و کاست
اگر هرچه بفزاید و کم شود
[...]
نه جایی تهی گفتن از وی رواست
نه دیدار کردن توان کاو کجاست
بهنام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.