طوبی لک ای پیک صبا خرّم رسیدی مرحبا
باللهِ قُل لِحُشاشتی ما بال رکبِ قد سرّی
یاران برون رفتند و من در بحر خون افتادهام
طَرفی علی هجرانِهم تَبکی و ما تُغنی البکا
بار سفر بستند و من چون صید وحشی پای بند
ساروا و مِن آماقنا أجروا ینابیع الدّما
افتان و خیزان میروم تا کی رسم در کاروان
و الرکبُ قد ساروا إلی الایحاد و الحادی حدا
محمل برون بردند و من چون ناقه میراندم ز پی
قَلبی هَوی فی هوّة و الدَهر، ملقِ فی الهوی
چون تیره نبود روز من کز آه عالمسوز من
مدّ الغِمام سرادقاً اعلی شماریخ الذَری
راضی شدم کز کاروان بانگ درایی بشنوم
أکبُوا و أقفوا أثَر هم و العِیس تحدِی فی الزبی
چون محمل سلطان شرق از سوی شام آمد برون
ریح الصّبا سارَت إلی ن، نجدٍ و قلبی قد صبا
خواجو به شبگیر از هوا هر دم نوایی میزند
و الورق اوراق المُنی یتلو علی أهل الهوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس دلشکستگی و درد فراق است. شاعر، با حسرت به کاروانی که از او دور شده مینگرد و خود را در دریایی از اشک و غم مییابد. او وصف میکند که در حالی که دوستانش به سفر رفتهاند، او در تنهایی و اضطراب باقی مانده است. شاعر به تصویرسازی از حالتی میپردازد که در آن همچون صید وحشی در بیابان، به دنبالهروی از کاروان میپردازد ولی از رسیدن به آن باز میماند. در نهایت، او از دلتنگیهایش و همچنین زیباییهای زندگی و عشق سخن میگوید و به امید دیدار دوباره است. این شعر، غم از دست دادن و انتظار را به طرز زیبایی بیان میکند.
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای پیامآور صبح، خوش آمدی! به لطف خدا، بگو به تیرهای دلم که چرا کاروان شادابی و سرحالی به ما نرسیده است.
هوش مصنوعی: دوستان و همراهانم از کنارم رفتهاند و من در دریاوی از غم و اندوه غوطهور شدهام. در این حال، تنها نشانهای از جدایی آنها گریه میکند، اما اشک و ناله من تأثیری در تغییر اوضاع ندارد.
هوش مصنوعی: سفر آغاز شده و من مانند یک شکار بیپناه در دام افتادهام و در عمق وجودم چشمههای خون جاری است.
هوش مصنوعی: من به آرامی و ناپایداری حرکت میکنم و نمیدانم تا کی این وضع ادامه دارد، در حالی که دیگران به سمت مقصد خاصی در حال رفتن هستند.
هوش مصنوعی: آنها محموله را بیرون بردند و من همچون شتر، به دنبال دل خود میرفتم، در حالی که در چالهای از عشق و دوران گرفتار بودم.
هوش مصنوعی: زمانی که روز من تاریک نیست، به خاطر نالهای که از دل برمیآید و چون آتش وجودم را میسوزاند، باید گفت که این روز به اندازهای بلند و با عظمت است که دربالای ابرها قرار دارد.
هوش مصنوعی: من از این که صدای کاروان را بشنوم راضی شدم، آنها به سرعت حرکت کردند و ردپایشان را دنبال میکنم، در حالی که شترها در بیابان پیش میروند.
هوش مصنوعی: وقتی کالسکهی سلطان شرق از سمت شام بیرون آمد، نسیم صبحگاهی به سمت نجد وزید و قلبم نیز همراه آن نسیم به پرواز درآمد.
هوش مصنوعی: خواجو در سپیدهدم هر لحظه نغمهای مینوازد و به تعبیری دیگر، مانند ورقهای عشق، برای عاشقان شعری را میخواند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الحمدلله الذی خلق السموات العُلی
اوحی الی من لاح من آیاته نورالهُدی
آن درّ بحر کن فکان خوانده یتیمش آسمان
نابوده مثلش در جهان دُرّ یتیمی پر بها
شمع شبستان فلک سرو گلستان ملک
[...]
یارب به حق مصطفی سلطان جمع انبیا
تاج الوری نورالهدی شمس الضحی بدرالدجی
یارب به حق حیدر صفدر امیرالمؤمنین
تاج سپهر «هل اتی » خورشید برج «انما»
یارب به حق فاطمه ام الحسین والحسن
[...]
مفتاح ابواب النهی
مشکوه انوار الهدی
برخاست از پهنه چمن شیپور کوس و دف و نی
مانا به تخت جام شد از کاخ خم سلطان می
آن چهر و آن... زلف این است اگر در دلبری
یوسف ببرد از پدر مجنون بگرداند ز حی
غیر از تو گر... خط پذرفت چهرت خرمی
[...]
منع کمال از عاشقی جان برادر تا به کی
پندِ پدر مانع نشد رسوای مادرزاد را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.