ای که شهد شکرین تو برد آب نبات
خاک خاک کف پای تو شود آب حیات
بشکر خنده ز تنگ شکر شورانگیز
تا شکر ریخته ئی ریخته ئی آب نبات
از دل تنگ شکر شور بر آمد روزی
که بر آمد زلب چشمه ی نوش تو نبات
گر بخونم بخط خویش برات آوردی
نکشم سر ز خطت زانک بوجهست برات
منکه جز آن فراتم نشود دامنگیر
پیش جیحون سرشکم برود آب فرات
آنچنان در صفت ذات تو حیران شده ام
که نخواهم که رود جز سخن از ذات و صفات
در وفا چشم ندارم که ثباتت باشد
که توقع نتوان داشتن از عمر ثبات
گرز کوتی بود این نعمت زیبائی را
روی زیبا بنما یک نظر از وجه زکوة
خواجو از عشق تو چون از سر هستی بگذشت
بوفات آمد و بر خاک درت کرد وفات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی میباشد و شاعر به زیبایی و خاصیت شیرینی محبوبش اشاره میکند. او از عشق خود به محبوب سخن میگوید و بیان میکند که هر چیزی در نزد او بدون وجود محبوبش بیمعناست. شاعر به حالتی از حیرت و شگفتی اشاره کرده و میگوید که به حدی در صفت محبوبش غرق شده که نمیتواند دربارهی کسی دیگر سخن بگوید. همچنین، وفا و ثبات موضوع دیگری است که شاعر به آن اشاره دارد و از انتظارش برای ثبات در عشق میگوید. در نهایت، شاعر از فراق محبوب و تأثیر عمیق آن بر زندگیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای کسی که شیرینی تو باعث میشود آبنبات از خاک زیر پایت به آب حیات تبدیل شود.
هوش مصنوعی: لبخندش مانند شکر است که شوری خاصی دارد و مانند آبنباتی است که شیرینیاش به دل مینشیند.
هوش مصنوعی: روز روزی بود که از دل پر از حسرت و تنگی، طعمی شیرین و شکرین بهوجود آمد. این طعم مثل شهد شیرینی است که از لبان تو، مانند چشمهای نورانی، به بیرون میريزد.
هوش مصنوعی: اگر تو با خط خودت نامهای برای من بیاوری، من سر از خط تو برنمیدارم، زیرا آن نامه برای من بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: من فقط به اندازهی آب فرات ارزش دارم و این واقعیت که اشکهایم در آب جیحون جاری میشوند، چیزی از اهمیت من کم نمیکند.
هوش مصنوعی: به قدری در فضائل و ویژگیهای تو غرق شدهام که نمیخواهم جز از خودت و صفاتت صحبت کنم.
هوش مصنوعی: من در وفاداری چشم به ثبات نمیدوزم، زیرا توقع داشتن از عمر تداوم دشوار است.
هوش مصنوعی: اگر این نعمت زیبایی مانند گرز محکمی باشد، روی زیبا را به نمایش بگذار و یک نظر به صورت زکوة بینداز.
هوش مصنوعی: خواجو از عشق تو به اندازهای جانش را فدای تو کرده که پس از مرگ هم به در درت آمده و در آنجا آرام گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست
بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت
با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست
بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت
آسمان است آن یا عالم پر تصویرست
نوبهارست آن یا جنت پر نخجیرست
قطب مُلک است آن یا دایرهٔ گردون است
رکن دین است آن یا معجزهٔ تقدیرست
نقطهٔ قطب زمین را صفتش پرگارست
[...]
عالم لطف و کرم سرور ارباب هنر
ای که انعام تو چون فضل تو بی پایانست
جان درازیّ امل از قلم کوته تست
که ریاض کرم از گریۀ او خندانست
فیض انعام جز از کلک تو می نگشاید
[...]
ای که بر مرکب تازنده سواری هش دار
که خر خارکش مسکین در آب و گل است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.