از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم
بنشین نفسی تا نفسی با تو برآریم
چون دل بسر زلف سیاه تو سپردیم
باز آی که تا پیش رخت جان بسپاریم
جز غم بجهان هیچ نداریم ولیکن
گر هیچ نداریم غم هیچ نداریم
ز آنروی که از روی نگارین تو دوریم
رخسار زر اندوده بخونابه نگاریم
دیوانه آن غمزه ی عاشق کش مستیم
آشفته ی آن سلسله ی غالیه باریم
با طلعت زیبای تو در باغ بهشتیم
با بوی خوشت همنفس باد بهاریم
از باده نوشین لبت مست و خرابیم
وز نرگس مخمور تو در عین خماریم
هم در تو اگر زانک ز دست تو گریزیم
هم با تو اگر زانک پیام تو گزاریم
چون فاش شد این لحظه ز ما سرّ اناالحق
فتوی بده ای خواجه که مستوجب داریم
آنرا غم دارست که دور از رخ یارست
ما را چه غم از دار که رخ در رخ یاریم
دی لعل روان بخش تو می گفت که خواجو
خوش باش که ما رنج تو ضایع نگذاریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و زندگی پرداخته و اهمیت لحظات کوتاه زندگی را یادآوری میکند. شاعر از عشق و وابستگی به معشوق سخن میگوید و بر این نکته تاکید میکند که اگرچه غم و ناراحتی وجود دارد، اما همواره در کنار معشوق، غمها کمرنگ میشوند. او به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و به حالتی مست و شیدایی در اثر عشق اشاره دارد. در نهایت، شاعر از خواننده میخواهد تا با توجه به این عشق و زیبایی زندگی خود را غنیمت بشمارد و از رنجها کم کند.
هوش مصنوعی: از عمر ما فقط چند نفس بیشتر باقی نمانده است، بنابراین بیا کمی استراحت کنیم و لحظاتی را با هم سپری کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که دل خود را به زلف سیاه تو سپردیم، منتظر بازگشت تو هستیم تا بتوانیم جان خود را در برابر چهرهات تقدیم کنیم.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیزی جز غم نداریم، اما اگر هیچ چیزی هم نداشته باشیم، باز هم غم خاصی نداریم.
هوش مصنوعی: چون از جمال زیبای تو دور هستیم، صورتمان را با رنگ خون و زردی میپوشانیم.
هوش مصنوعی: من عاشق آن نگاه فریبندهام که مانند یک عاشق دیوانهام کرده و در این حال، خود را در چنگال زیبایی او میبینم که اغواگرانه و جذاب است.
هوش مصنوعی: با چهره زیبا و دلنواز تو همچون ساکنان بهشت هستیم و با بوی خوش تو همنفس بادهای بهاری هستیم.
هوش مصنوعی: ما از باده خوش طعم لبهای تو مست و سرمست هستیم و در حالی که خودمان حالتی خمار داریم، به زیباییهای چشمان نرگسمانند تو مینگریم.
هوش مصنوعی: اگر از تو بگریزیم، باز هم تو را فراموش نمیکنیم و اگر با تو باشیم، همیشه پیام تو را منتقل میکنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که این راز آشکار شد که ما به حقیقت رسیدهایم، ای خواجه، فتوی بده که ما شایستگی این وضعیت را داریم.
هوش مصنوعی: کسی که دور از چهره معشوق خود است، غم و اندوهی دارد. اما ما چه نگرانی از مرگ داریم، چون ما در کنار چهره یار زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو به من زندگی میبخشد و به من میگوید که خوشحال باش، زیرا ما هیچگاه درد و رنج تو را بیثمر نخواهیم گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا، دل و جان را به خداوند سپاریم
اندوه درم و غم دینار نداریم
جان را ز پی دین و دیانت بفروشیم
وین عمر فنا را بره غزو گزاریم
بی عارض گلرنگ تو ما خسته خاریم
نا خورده می وصل تو در رنج خماریم
زان زلف پژولیده و ناخفته دو چشمت
چون چشم تو و زلف تو بیخواب و قراریم
گفتی ببر از جانت اگر جوئی وصلم
[...]
ما مست می لعل روان پرور یاریم
سودا زده ی زلف پریشان نگاریم
بر لعل لبش دست نداریم ولیکن
تا سر بود از دامن او دست نداریم
گر بی بصران شیفته ی نقش و نگارند
[...]
گر عشق نبازیم در اینجا به چه کاریم
مائیم و همین کار و دگر کار نداریم
بر دیده نگاریم شب و روز خیالش
خوش نقش خیالی است که بر دیده نگاریم
در دامن او دست زدیم از سر مستی
[...]
ما خانه خرابان سر زلف نگاریم
کاری به خرابات و مناجات نداریم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.