ما سر بنهادیم و بسامان نرسیدیم
در درد بمردیم و بدرمان نرسیدیم
گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و بجانان نرسیدیم
گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
در گِرد سراپرده ی سلطان نرسیدیم
چون سایه دویدیم بسر در عقبش لیک
در سایه ی آن سرو خرامان نرسیدیم
رفتیم که جان بر سر میدانش فشانیم
از سر بگذشتیم و بمیدان نرسیدیم
چون ذرّه سراسیمه شدیم از غم و روزی
در چشمه ی خورشید درفشان نرسیدیم
در تیرگی هجر بمردیم و ز لعلش
هرگز بلب چشمه ی حیوان نرسیدیم
ایوب صبوریم که از محنت کرمان
چون یوسف گمگشته بکنعان نرسیدیم
از زلف تو زنّار ببستیم و چو خواجو
در کفر بماندیم و بایمان نرسیدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم
دل رخنه شد از درد و به درمان نرسیدیم
موریم که گشتیم لگدکوب سواران
در گوشه که بر پای سلیمان نرسیدیم
دنبال دل دوست دویدیم فراوان
[...]
دادیم بسی جان و به جانان نرسیدیم
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
در ظلمت اندوه بسی تشنه بگشتیم
روزی به لب چشمه حیوان نرسیدیم
بس سال که در بادیه عشق برفتیم
[...]
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
از سر بگذشتیم و به سامان نرسیدیم
جان کرده فداییم به راه غم عشقش
دل برد به دستان و به جانان نرسیدیم
در ظلمت هجران به لب آمد دل تنگم
[...]
دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم
زین غم دل و جان رفت بجانان نرسیدیم
بسیار دویدیم بسر در پی مطلوب
سر در طلبش رفت و بسامان نرسیدیم
در کوچه عشق تو همه عمر برفتیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.